وبگاه تخصصي مجله ميهن، Mihan Magazine Afghanistan
بروزرسانی: ۹:۴۹:۱۹ - سه شنبه ۸ ثور ۱۳۹۴
آخرین روزها و حرف‌ها: مبارک، بن علی و قذافی

نه دستگاه‌ های دیپلماسی و نه کارشناسان بین‌الملل توانستند فرجام دقیق دیکتاتورهای دنیا را پیش‌بینی کنند، اگرچه همواره جامعه جهانی به سقوط و سرنگونی آنان امیدوار بوده است. خود این چهره‌های پرطمطراقهم تا آخرین روزهای حضور در قدرت، لااقل در ظاهر باور به رفتن خود نداشته ‌اند. مرور روزهای پایانی سه دیکتاتور به زیر کشیده شده در بهار عربی و سخنان آنها از این جهت جالب توجه است. هرچند هریک با توجه به ویژگی ‌های شخصیتی و دیدگاه فکری خود، از ادبیات و سیاست‌ متفاوتی استفاده می‌کردند.
بن علی و فارغ‌ التحصیلان بیکار
زین‌العابدین بن‌علی، ۲۳ سال رییس‌جمهور تونس بود. او در مهر ۱۳۶۶ در زمانی که ریاست سازمان امنیت را برعهده داشت، به نخست‌وزیری رسید و یک ماه بعد پس از انتشار گزارش رسمی پزشکان مبنی بر اینکه «حبیب بورقیبه» بیمار است و قادر به انجام وظایفش نیست، خود را رییس‌جمهور اعلام کرد. هفت سال بعد زین‌العابدین بن‌علی در انتخاباتی که خودش تنها نامزد آن بود و ۹۵ درصد واجدین شرایط شرکت کرده بودند، با ۱۰۰ درصد آرا دوباره در جایگاه ریاست جمهوری نشست. در سال ۱۳۸۱ هم رفراندومی برگزار کرد که محدودیت سنی ۷۰ سال برای رییس‌جمهور برداشته شد تا ادامه ریاست‌جمهوری زین‌العابدین بن‌علی مشکل قانونی نداشته باشد.
آبان‌ماه(عقرب) ۱۳۸۸ زین‌العابدین بن‌علی برای بار پنجم در انتخابات ریاست‌جمهوری برنده شد و این‌بار ۸۹ درصد رای‌ها را مال خود کرد. اتحادیه آفریقا یک گروه از ناظران را به تونس فرستاد که توصیفشان از برگزاری این انتخابات «آزاد و عادلانه» بود. البته سایر ناظران بین‌المللی اجازه حضور پیدا نکردند و گزارش‌های بدرفتاری و محدودیت‌های اعمال شده علیه سه نامزد رقیب، بازتاب چندانی پیدا نکرد.
پس از آغاز اعتراض‌های گسترده خیابانی در آستانه سال ۲۰۱۱ میلادی، رییس‌جمهور ۷۵ ساله تونس اعلام کرد تا پایان سال ۲۰۱۴ از قدرت کنار نخواهد رفت و وعده بهبود اقتصاد و آزادی مطبوعات داد.
با این حال کنار رفتن او از قدرت به نسبت کشورهای مشابه، خیلی کم هزینه‌تر و آسان‌تر صورت گرفت. پس از اعتراضات گسترده مردم تونس که با خودسوزی جوانی دستفروش آغاز شده بود، بن علی و خانواده‌اش به عربستان فرار کردند.
او در روزهای جنبش اعتراضی تونس که خواسته‌هایی عموما اقتصادی داشت اعلام کرده بود بیکاری یک مشکل جهانی است و به تونس محدود نمی شود. او قول داد که فرصت های شغلی بیشتری ایجاد کند.
بن‌علی همچنین یک بار ناآرامی‌ها را به فارغ‌التحصیلان بیکار دانشگاه‌ها نسبت داد و هشدار داد که این کارشان به به صنعت جهانگردی و همچنین اشتغال زایی در کشور ضربه خواهد زد.
رئیس جمهوری سابق تونس همچنین تاکید کرده بود که او برای حل مشکل بیکاری در کشور تمام تلاش خود را خواهد کرد و همچنین از هیچ تلاشی برای بالا بردن استانداردهای زندگی مردم فروگذار نخواهد کرد.
او با بالاگرفتن اعتراضات، اعمال خشونت از سوی اقلیتی افراط گرا علیه منافع کشور را «غیرقابل قبول» دانست.

مبارک و مصر
محمد حسنی سید مبارک”، قهرمان ملی مصری‌ها در جنگ ۲۰ روزه اعراب با اسرائیل (یوم کیپور- اکتبر ۱۹۷۳ میلادی) بعد‌ها به مقام معاونت ریاست‌جمهوری رسید و پس از ترور انور سادات در مهر ۱۳۶۰ به جای او نشست. پس از آن و در سه دوره انتخابات ریاست‌جمهوری، در رفراندومی بی‌رقیب حضور خود را در این سمت تمدید کرد.

در تابستان ۲۰۰۵ میلادی (۱۳۸۴) تن به شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری با حضور رقیبی از حزب «الغدا» (فردا) داد اما با وجود گزارش‌هایی از تخلفات گسترده انتخاباتی، بار دیگر به پیروزی رسید. «ایمن عبدالعزیز نور»، نامزد شکست‌خورده، نتایج را قبول نکرد و خواستار برگزاری مجدد‌ انتخابات شد و در پی آن به اتهام جعل اسناد به پنج سال زندان محکوم شد.
مبارک در دوره ۳۰ ساله ریاست‌جمهوری‌اش، کشور را در “حالت فوق‌العاده” که از زمان جنگ اعلام شده بود- اداره می‌کرد و در سیاست خارجی متحد قوی آمریکا و اسرائیل در منطقه بود. به همین دلیل بود که در آغاز اعتراض‌ها، از دولت مصر اعلام حمایت کرد.
سرانجام پس از چندین روز آشوب و درگیری گسترده، تظاهرات میلیونی مخالفان و کنارکشیدن ارتش به نفع مردم، مبارک در ۲۲ بهمن ۱۳۸۹ (روز سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در ایران) از ریاست‌جمهوری مصر استعفا داد و حکومت را به “شورای عالی نیروهای مسلح مصر” به ریاست ارتشبد “محمدحسین طنطاوی” واگذار کرد. پیش از این او راه‌های مختلفی را از سرکوب تا انتخاب معاون برای اولین‌بار و واگذاری مسئولیت به او ویا شهید خطاب کردن کشته‌شدگان امتحان کرده بود.
او در جریان جنبش مردم مصر اعلام کرد که از قدرت خسته شده، اما اگر فورا کناره گیری کند هرج و مرج کشورش را فرا خواهد گرفت. مبارک با هشدار این که خلا قدرت ناشی از کناره گیری فوری او، بقدرت رسیدن گروه اسلامگرای اخوان المسلین را در پی خواهد داشت، خطاب به باراک اوباما پیام داده بود: “شما مصر و فرهنگ آن را نمی‌شناسید و نمی‌دانید در پی کناره‌گیری من چه رخ خواهد داد.”
رییس‌جمهور پیشین مصر با اشاره به حوادث خونین میدان التحریر گفته بود از اینکه می بیند مصری با مصری می جنگد ناراحت است.
او در روزهای آخر حضور در قدرت و درحالی که راضی به انتقال قدرت شده بود در پیامی تلویزیونی خطاب به مردم مصر اعلام کرده بود: “پدیده‌ای که به عنوان یک حرکت صلح آمیز شروع شده بود، با هدایت عده‌ای بزدل سیاسی به یک رخداد خشونت‌آمیز تبدیل شد.” اما در عین حال تاکید کرد: «این کشور من است. این جا، جایی است که در آن زندگی کرده‌ام و از خاک و تمامیت ارضی و منافع آن دفاع کرده‌ام و من در این خاک می‌میرم.»

قذافی و موش‌های مزدور
معمر محمد ابومنیار، معروف به سرهنگ معمر محمد قذافی در خرداد ۱۳۲۱ به دنیا آمد، اما تا زمان پیوستن به نهضت افسران آزاد و تلاش برای براندازی نظام سلطنتی لیبی گمنام بود. او در شهریور ۱۳۴۸ و با یک کودتای بدون خونریزی، پادشاه لیبی را برکنار کرد و خود قدرت را در دست گرفت. او ابتدا جمهوری عربی لیبی تشکیل داد و سپس آن را «جماهیریه عربی سوسیالیستی خلق عظیم لیبیا» نامگذاری کرد. سرهنگ یکی از بزرگ‌ترین دیکتاتورهای دنیای معاصر بود که درباره او شایعات و داستان‌های زیادی وجود داشت. لیبی به رهبری او در مظان اتهام شرکت در حوادث تروریستی و جنگ‌ها و منازعات بین‌المللی قرار داشت که تعدادی از آن‌ها به اثبات رسید و تحریم و جریمه را برای لیبی به دنبال داشت.
در دی ماه ۱۳۸۹ گروهی از مخالفان با الهام از اعتراض‌های تونس و مصر بر ضد دولت قذافی در لیبی شورش کردند که خیلی زود اقبال عمومی پیدا کرد و مخالفان توانستند در شهر بنغازی، شورای انتقالی برپا کردند. شورش‌های خیابانی خیلی زود به جنگ شهری خونین نیروهای دولت و نیروهای مخالف تبدیل شد که پس از مدتی نیرهای ناتو نیز وارد آن شدند. سازمان ملل با هدف حمایت از غیر نظامیان، خواستار ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی شد و در ۲۵ شهریور ۱۳۹۰کرسی لیبی در سازمان ملل را به شورای انتقالی واگذار کرد.
دارایی‌های قذافی و خانواده‌اش بلوکه شد و دادگاه جنایات جنگی حکم بازداشت او و پسرش سیف‌الاسلام را صادر کرد، اما قذافی عهد کرد که در برابر شورشیان و نیروهای خارجی مقاومت کند تا به گفته خودش در راه وطن شهید شود. در ‌‌نهایت هم ۲۸ مهر ۱۳۹۰، سرهنگ درحالی که از ناحیه دو پا زخمی شده بود تسلیم نیروهای انقلابی شد و پس از چند ساعت درگذشت. شورای انتقالی می‌گوید او پس از دستگیری در تبادل آتش کشته شده اما روایتی هم هست که می‌گوید او توسط انقلابیون اعدام شده ‌است.
او تا آخرین لحظات با ادبیاتی توهین‌آمیز خطاب به مخالفان سخن می‌گفت و پیام مقاومت صادر می‌کرد. از جمله حطاب به هوادارانش گفته بود: « به هیچ وجه، هراس به خود راه ندهید و فقط از خدا بترسید.
شما از آنها به خدا نزدیک تر هستید.آنها کافر و خوارج هستند.آنها صلیبی و کافر هستند.به هیچ وجه، به شما رحم نخواهند کرد و شما نیز نباید به آنها رحم کنید.ای جوانان طرابلس، خیابان به خیابان، کوچه به کوچه و خانه به خانه با سلاح هایتان با آنها مبارزه کنید و شما آنها را نابود خواهید کرد.با زنان و مردان تان با آن ها بجنگید. مردان در جبهه و خیابان و زنان در منازل با آن ها بجنگند. ای قبایل ما در مناطق مختلف! به طرف شهر طرابلس پیش روی کنید، همان پیشروی که در گذشته داشتید. در شهر طرابلس با آن ها که موش و یاری کنندگان استعمار هستند بجنگید.ای قبایل، مانند پدران خود، که پیشتر به طرف طرابلس کردند، این بار نیز پیشروی کنید… ای شیوخ مساجد، ای علماء، جوانان و مردم را به جهاد تشویق کنید و خود در پیشاپیش آنها به طرف عرصه های نبرد و خیابان ها خارج شوید و بجنگید.
اکنون زمان شهادت و پیروزی است. در هر جایی هستید به طرف دشمن به پا خیزید. دشمن در توهم به ناتو متکی است. ناتو نیز توهم دارد و عقب نشینی خواهند کرد و نمی تواند همیشه ادامه بدهد.آنها نمی‌توانند در فضا همیشه به حرکت شان ادامه بدهند.آنها حرمت های شما را نادیده خواهند گرفت.آنها به شرافت شما در منازل تان تجاوز خواهند کرد.این اخلاق آنهاست.آنها وحشی هستند… بمباران آن ها شما را شکست نخواهد داد.بمب های آنها صوتی و برای ترساندن شماست، اما شما، به هیچ وجه، نهراسید. قبایل از هر جایی برای آزادی طرابلس به پا خیزند. مساجد را باز پس گیرید… شما مزدور نیستید، بلکه مردم لیبی هستید.لیبی از آن مردم لیبی است نه استعمارگران. لیبی متعلق به فرانسه و سارکوزی و ایتالیا و بخش چهارم رم نیست. طرابلس و لیبی به مردم طرابلس و لیبی تعلق دارد، نه مزدوران که از ناتو کمک می گیرند.آنها مزدور هستند و طرابلس به آن ها تعلق ندارد. آنها بیگانه و خائن هستند.»
دیکتاتور لیبی در آخرین روزهای عمرش گفته بود: «حال كه اوضاع به چنين مرحله‌اي رسيده ، بگذاريد جنگ طولاني شده و ليبي به آتش كشيده شود.»

نویسنده : بهروز صمدبیگی

نظر دادن مسدود گشته است.

آخرین نوشته ها