وبگاه تخصصي مجله ميهن، Mihan Magazine Afghanistan
بروزرسانی: ۹:۴۹:۱۹ - سه شنبه ۸ ثور ۱۳۹۴
آیا ترمینولوژی می تواند ملی باشد؟

آیا ترمینولوژی می تواند ملی باشد؟

کلمه: «سخن، لفظی که معنی داشته باشد، آن چه که انسان بر زبان می راند و مطلب خود را به آن وسیله بیان می کند» کلمه را اهل لغت این گونه معنی می کنند.

آن چه مسلم است کلمات در هنرهای زبانی نقشی دارند که نادیده گرفتن آن ها به معنای نابودی این هنرهاست حتی وقتی هنرمند به دنبال معنایی باشد که در این کلمات نهفته است و به سمت کلمه ها دیدی ابزاری دارد هم چیزی از اهمیت کلمه ها کاسته نمی شود و باز هم می توان گفت اگر این کلمه ها با شرایط و وضعیت فعلی نباشند معنای مد نظر هنرمند به گونه ای که بتوانیم بر آن نام شعر داستان یا دیگر هنرهای زبانی را بگذاریم منتقل نمی شود و عده ای حتی خود این کلمات را در مرکز نشانده اند و نتیجه غایی هنر دانسته اند. حداقل از ظاهر این تعریف داکتر رضا براهنی چنین استنباطی می شود: «شعر بازی با کلمات است»

در هر دوی این صورت ها (کلمه حکم ابزاری را دارد برای افهام معنای مد نظر شاعر یا نویسنده و کلمات نتیجه غایی هنرهای زبانی اند) آن چه مسلم است نشان از نقش مهم کلمه هاست و این مسأله بحث پیرامون کلمه ها را در دنیای هنرهای زبانی از جمله بحث هایی می سازد که نباید به سادگی از کنار آن ها گذشت.

آن چه در این جستار قصد بیان آن را دارم در مورد استفاده از کلمه ها در دنیای فارسی زبان ها به خصوص در حوزه هنر است.

هر کس اندکی آشنایی با ادبیات داشته باشد به این نکته واقف است که گستردگی دایره کلمات می تواند چه کمکی به شاعر یا نویسنده بکند گزینه های متعدد کلمات برای بیان یک معنی دست شاعر یا نویسنده را برای انتخابی مناسب با فضای اثر و دیگر کلماتی که در آن گنجانده شدند از یک سو و از سوی دیگر انتخابی مناسب با فضای حسی آن باز می گذارد.

با این حرف ها قصد دارم بگویم برای زبان فارسی یا همان دری که امروز در سه حوزه سیاسی جغرافیای جداگانه (افغانستان، ایران، تاجیکستان) زبان اصلی و رسمی است و در بعضی از کشورهای دیگر هم می توان به شکل پراکنده سراغ آن را گرفت این جدایی های سیاسی بدیهی است از لحاظی مشکلاتی را آفریده اما از یک زاویه نیز زمینه ای برای گسترش و رقابت ایجاد کرده که  اگر از آن استفاده درست صورت بگیرد می تواند مفید واقع گردد.

از آن جایی که مشکلات این جدایی مد نظر این بحث نیست نمی خواهیم به آن بپردازیم و این نکته را برجسته خواهیم کرد که چگونه می توانیم از ویژگی های مثبت این جدایی سیاسی کشورهای فارسی زبان بیشترین سود را به نفع این زبان ببریم.

آن چه مسلم است شرایط سیاسی اجتماعی هر کشوری می تواند تأثیرات زیادی بر روی زبان آن کشورها بگذارد که البته این تأثیرات گاهی می تواند تأثیراتی منفی باشد که نمونه اش را به وضوح در تاجیکستان امروز می بینیم و بارز ترین مسأله آن حذف الفبای فارسی از نوشتار فارسی زبانان این حوزه جغرافیایی است در حدی که می شناسم تعدادی از شاعران و نویسندگان این کشور را که به خوبی نمی توانند با الفبای فارسی ارتباط برقرار کنند و از ناحیه افغانستان امروز هم البته باید احساس خطر کرد که هجوم لجام گسیخته زبان انگلیسی بعد از تحولات در این کشور فضا را به گونه ای ایجاد کرده که خیلی از واژه های انگلیسی نه تنها در گفتار عادی تعدادی از باسوادان و زبان دان ها که در بعضی از نوشته ها چه در رسانه ها و چه در کتاب ها دیده می شود.

از سوی دیگر جدایی جغرافیای فارسی زبانان با شرایط متفاوت سیاسی اجتماعی، نیازهای متفاوتی را آفریده است که اهل قلم و نخبه گان ادبیات و حتی مردم با رجوع به گذشته و ظرفیت های این زبان دست به بازآفرینی، ترکیب و ایجاد واژه هایی زده اند که البته قسمت زیادی از این واژه ها تافته ای جدابافته از گذشته فرهنگی ما نیست. حرکتی که گاهی در مقابل زبان عربی نیز به مشاهده می رسد و تعدادی از نویسندگان در تاریخ ادبیات به دنبال جایگزین های مناسبی برای واژه های عربی هستند که در واقع می خواهند آن واژهای از یاد رفته و متروک را دوباره به جای اصلی شان برگردانند.

از آنجایی که ایران از نگاه سیاسی اجتماعی و اقتصادی جایگاه برتری نسبت به دو کشور دیگر فارسی زبان دارد باید به دنبال حرکت های برنامه ریزی شده تر در این کشور بود البته این حرف بدان معنا نیست که در تاجیکستان و افغانستان چنین دغدغه ای وجود ندارد. در این دو کشور هم هم اکنون هستند کسانی که بر روی این مسایل کار می کنند.

اما تعدادی از واژه های کهن ما نیز هم اکنون در هر سه کشور فارسی زبان در فرهنگ عامیانه از جایگاه مناسبی برخورداراند که جای بسیاری از واژه های به اصطلاح ادبی را که در واقع پیوسته به ریشه های زبان نیست می توان به راحتی با آن ها پر کرد. واژه هایی که از دید شاعران و نویسندگان ما دور مانده اند و یا در نوشتار ما اگر استفاده ای هم دارند در همان محدوده جغرافیایی، شاعر و نویسنده ای دست به آن ها می برد در حالی که ضرورت آن ها در دیگر قسمت های این جغرافیایی بزرگ زبانی نیز به مشاهده می رسد.

به این معنا که به جای این که در کشور ایران مثلا از واژه ای فرانسوی که ربطی به ریشه های زبان ما ندارد استفاده شود می شود با رجوع به لهجه های مردم در افغانستان و تاجیکستان جایگزین آن را پیدا کرد و یا اگر در افغانستان از واژه ای انگلیسی برای ارایه مفهومی استفاده می شود می توانیم با جستجو در دیگر لهجه های این زبان در تاجیکستان یا ایران جایگزین آن را بیابیم که البته راه دیگر آن رجوع به همان تاریخ ادبیات است که قطعا واژه های زیاد و از یاد رفته ای داریم که امروز به جای آن ها از واژه های انگلیسی فرانسوی روسی … و در بهترین شکل ممکن عربی استفاده می شود.

برای مفاهیم مدرن هم که شاید تعدادی از این مفاهیم هنوز در زبان فارسی واژه ای مخصوص نداشته باشند را می توان با ترکیب سازی هایی پر کرد که خوشبختانه زبان فارسی از این لحاظ ظرفیت بسیار بالایی هم دارد که برای این مسأله می توان به نمونه های خوبی هم اشاره کرد که واژهایی مانند دانشگاه و دانشکده و درمانگاه است.

اما استفاده از واژه ها در دنیای ادبیات

یک کج فهمی که به بهانه بومی گرایی و صمیمت و امثال این ها وارد فرهنگ نقد در پیرامون مان شده است این است  که مثلا شاعری افغانستانی نباید از واژه های لهجه های دیگر زبان فارسی که در حوزه جغرافیای ایران یا تاجیکستان بیشتر مورد استفاده دارد استفاده کند و دلایلی که برای آن ارایه می شود به این شرح است:

۱- این کار می تواند بر روی صمیمت کلام شاعر یا نویسنده و برقراری ارتباط بین او و شنونده یا خواننده که عمدتا افغانستانی است تأثیر منفی بگذارد.

۲- ممکن است به این وسیله واژه هایی که در محدوده سیاسی جغرافیایی خودمان استفاده می شود کم کم حداقل از حوزه نوشتار بیرون شوند.

۳- این کار باعث می شود محدوده جغرافیایی شاعر و نویسنده را نتوانیم از لابلای آثارش پیدا کنیم یعنی تشخص های زبانی از بین می رود و مثلا زبان شاعری در کابل با زبان شاعری در دوشنبه یا در تهران را حداقل نمی توانیم از رهگذر واژه ها تشخیص بدهیم.

۴- ترمینولوژی ملی (آیا خود این ترکیب می تواند ملی باشد؟) باید حفظ شود.

خوب این دلایل باعث گردیده که عده ای استفاده از واژه ها و ترکیب های فارسی را که در خارج از جغرافیای امروز ما مورد استفاده دارد در هنرهای زبانی ای که در افغانستان شکل می گیرد یک نقص بپندارند.

با اشاره به این نکته می خواهم در مورد چنین دیدی بگویم که تمام فارسی زبانان با تمام تفاوت های سیاسی ای که امروز برای شان تراشیده شده و حتی این تلاش وجود دارد که از سه زبان دری، فارسی و تاجیکی صحبت به میان بیاورند به یک زبان با ریشه و حتی شاخ و برگ های یگانه حرف می زنند و هر منتقد و نویسنده و شاعری هم که واقعا برای این زبان دلسوز است نباید این یگانگی زبانی را به هیچ بهایی معامله کند.

سه نگردد بریشم ار او را

پرنیان خوانی و حریر و پرند

روح الامین امینی

نظر دادن مسدود گشته است.

آخرین نوشته ها