دانشمند و ماسترِ عقیده و فلسفه، نظریه پرداز نخبۀ عرصۀ دین و سیاست، پروفیسور استاد برهان الدین ربانی، از شخصیتهای بیبدیل روزگار ماست. مردی که از کوهپایههای بدخشان و از میان خانوادههای روستایی، قامت افراشت و بهیُمن خرد، تلاش و آگاهی اسلامی و سیاسی و بانبود پشتوانۀ دودمانی، بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد. خردمندی که در اوج پیروزیهای سوسیالیزم و سرمایهداری، خط مبارزه برای برقراری نظام اسلامی را عنوان کرد و با درایت و پایمردی، پیروزی آن را در مُنَصَّه عمل تسجیل کرد. استادی که از کرسی دانشگاه برخاست و در روزگاری که همه سیاستمردان حاکم با فرار در میکدهها و کابارههای ینگی دنیا، یک عمر اعتماد ملت را به حراج گذاشته بودند در برابر اژدهای سرخ ایستاد و در یک ایثار و پایمردی صبورانه، زوال و مرگش را مسجل ساخت.
آزادهای که برای مظلومان و برهنهپایان رانده از همه بارگاهها، بستریی را ایجاد کرد و بارور و بارآور ساخت و حاکمیتهای تباری را مهر پایان زد، تا همه اقشار ملت در صحنهها حضور داشته باشند.
سیاستگری که در عصر جِهاد، با خرد و تبحر کامل، گام برداشت و با جسارت بی نظیر گفتمان جِهاد را جهانی ساخت و بهمنظور تجرید و بهانزوا کشانیدن اشغالگران، جهان را بههمسویی فراخواند.
سیاستمداری که در اوج توطئۀ جهانی، علیه اسلام و جِهاد و مجاهدین، درفش آن را بلند نگهداشت و با وجود همه ترفندهای جهانی در نابودی مجاهدان، هربار توانمندتر از پیش در صحنه حضور یافت و مصداق مسجل آن سخن شد که:
من بهیک زخم تو، از پای نیافتم ای خصم
گر بود عمر ببینیم به پیکار دیگر
چنانکه دیدیم، بعد از اجلاس بن، در لویهجرگۀ اضطراری، در تصویب قانون اساسی، در انتخابات پارلمانی، در رهبری جبهۀ ملی، در شورای مشورتی صلح و در شورای عالی صلح، بازیگر و سخنگوی اصلی، استاد ربانی بود.
استاد ربانی، بهزبانهای فارسی- دری، پشتو و عربی، نویسنده و خطیب توانا بود؛ همچنان که بهزبانهای اردو و انگلیسی نیز تکلم میکرد.(1)
آشنایی با شخصیت این بزرگمرد را میتوان در چند مرحله زیر، بهبحث گیریم:
-از مدرسه و کرسی دانشگاه تا صف جِهاد؛
-از جِهاد تا ریاست جمهوری؛
– 1- استاد ربانی ازکرسی مدرسه تا صف جِهاد:
ملامحمد یوسف از توابع منطقه جوزگون یفتل ولایت بدخشان، پس از اینکه به فیض آباد مرکز ولایت بدخشان نقل مکان میکند، در 29 سنبلۀ 1319خورشیدی فرزندی خدا به او عطا میکند که نامش را برهان الدین میگذارد، این کودک ذهین در حالیکه هفتسال داشت، دقیقاً در سال 1326 خورشیدی شامل مکتب متوسطۀ فیض آباد گردید، در سال 1335 مطابق به پالیسی وزارت معارف اول نمرههای صنوف ششم را از هر ولایت به مکاتب ثانوی به مرکز میفرستادند، استاد بنا بهعلاقهمندی و توصیۀ اکید پدرش شامل دارالعلوم شرعیه پغمان شد که بعدها به مدرسۀ ابوحنیفه کابل تغییر نام کرد.
برهان الدین نوجوان، در زمان دانشآموزی در مدرسۀ شرعی، با تعدادی از جوانان- از جمله استاد وفی الله خان سمیعی (وزیر عدلیه دوران ریاست جمهوری داود خان) دکتر توانا و شمار دیگری از دانشآموزان- اندیشۀ مبارزۀ اسلامی در برابر اندیشه کمونیزم را مطرح کرده و به فکر طرح برنامۀ مبارزاتی خود شدند، در اواخر همین سال است که استاد غلام محمد نیازی، از مصر وارد افغانستان شده و با تجاربی که از مبارزاتی نهضت اخوان المسلمین در مصر دارد، در رأس این جنبش قرار میگیرد.
در 1339 شامل دانشکدۀ شرعیات دانشگاه کابل گردید که در سال 1342هـ ش، با درجة اول، فراغت یافت و بهحیث استاد در دانشکدۀ شرعیات پذیرفته شد.
در سال 1345 بعد از دوسال تدریس، جهت ادامۀ تحصیل به جمهوری عربی مصر رفت و شامل دانشگاه الأزهر شد.
در سال 1347 مدرک ماستری خود را در رشتۀ فلسفه و عقیدۀ اسلامی بهدست آورد و دکترای خود را تحتعنوان «جنبههای علمی و فلسفی زندگی عبدالرحمان جامی» ثبت کرد و به کشور برگشت و بهحیث استاد دوباره کار خود را در دانشکدۀ شرعیات ادامه داد. در این زمان استاد تجربههای نو خود را در زمینۀ جنبشهای اسلامی بهحرکت دانشجویی جوانان مسلمان انتقال داد، در این زمان عبدالرحیم نیازی دانشجوی شرعیات، حبیب الرحمان دانشجوی پلیتخنیک، بهعنوان حلقۀ وصل بین استادان و دانشجویان کار میکردند.
استاد ربانی همچنان که استاد بود، عضویت بخش تحقیقات و پژوهش دانشگاه کابل را نیز داشت.
در سال 1349 جهت تحقیقات علمی به دانشگاه انقره رفت. این دوره تحقیق و پژوهش سه ماه، به درازا کشید، در همین دوره با زبان ترکی نیز آشنایی حاصل کرد.
بازگشت استاد از انقره، همزمان شد با وفات عبدالرحیم نیازی که در رهبری جوانان مسلمان قرار داشت.
در اوایل سال 1352 مؤسسان و فعالان نهضت اسلامی، در خانۀ استاد ربانی، واقع در خیرخانۀ کابل جلسه کردند و بنا به سفارش شهید پوهاند غلام محمد نیازی به اتفاق آرا استاد ربانی بهعنوان رهبر جمعیت اسلامی افغانستان برگزیده شد و جریان «جوانان مسلمان» طی آن اجتماع رسماً نام جمعیت اسلامی افغانستان را بهخود گرفت.
در سرطان 1352 سردار محمد داود بهقدرت رسید. در زمان او نهضت اسلامی تحتفشار جدی قرار گرفت. شماری از اعضای نهضت زندانی و تعدادی شهید شدند. در این زمان نهضت اسلامی با دولت داود خان سرجنگ نداشت. بر بنیادی چنین باوری غلام محمد نیازی، در نقش مرشدعام جمعیت، ضمن تماس و پیامی کوشش بهخرج داد؛ تا مشکل رفع گردد؛ اما داود که تحت تبلیغ و تأثیر حزب پرچم قرار داشت، در همان مسیرِ مخالفت پیش رفت و سهتن از اعضای پیشرو جمعیت، شهید انجینر حبیب الرحمان منشی جمعیت، مولوی حبیب الرحمان و دکتور محمدعمر را شهید کرد و استادانی چون: غلام محمد نیازی و استاد عبدربِالرسول سیاف زندانی گردیدند. در چنین شرایطی بود که استاد ربانی در اواسط ماه ثور 1353 بعد از اینکه ضمن یک عمل شجاعانه شاخۀ محصلان جمعیت- در فاکولتۀ شرعیات پوهنتون کابل- از گرفتاری پولیس مصئونیت ملی نجات یافت، به مناطق قبایلی پاکستان مهاجر شد.
2- از جِهاد تا کرسی ریاست جمهوری:
بعد از آنکه استاد برهان الدین ربانی افغانستان را ترک کرد، در مناطق قبایلی پاکستان مقرگرفت. در آن مناطق شماری از مهاجران به او پیوستند؛ اما هنوز شرایط کار و جِهاد دشوار بود. استاد با مولانا مودودی دانشمند و نظریهپرداز در عرصۀ اندیشۀ اسلامی و رهبر جماعت اسلامی پاکستان دیدار کرد و نتیجهای که استاد از این ملاقات گرفت این است که روابط خود را بیشتر گسترده بسازد، ناگزیر استاد نامهای به ذوالفقارعلی بوتو نوشت و برای فعالیت سیاسی مهاجران مجوز خواست که رئیس جمهور پاکستان موافقت کرد.
استاد برهان الدین ربانی، به تنظیم برنامۀ جِهاد پرداخت و در جهت تبلیغ برنامۀ جِهاد و افشای ماهیت رژیم داود خان سفرهایی را به برخی از کشورهای اسلامی انجام داد و به سایر سران کشورهای جهان نامههایی را فرستاد. در همین زمان بود که برای معرفی نظام داودخانی رسالۀ «سیمای زعامت داود خان» را بهرشتۀ تحریرآورد.
با آنکه رژیم داود خان با مسلمانان ضدیت داشت، استاد ربانی در آن مرحله با وجود ضدیت با داودخان، طرفدار جنگ مسلحانه نبود. در همین راستا بود که طرح «چه نوع مبارزه» را نوشت و عقیدۀ خود را بهصراحت ابراز داشت. در این زمان در نتیجۀ نزدیکی حلقههای تندرو، استاد و یاران او که راه وسطی و تعادل را پیش گرفته بودند تحت فشار پاکستان قرار گرفتند و مدتی بهصورت مخفی در مناطق سرحدی بهسربرد. تاجاییکه استاد ربانی ناگزیر شد، پاکستان را ترک کند و به عربستان سعودی برود.
تا اینکه در افغانستان کودتای کمونیستی شد و استاد ربانی باورمند گردید که اکنون مبارزۀ مسلحانه فرض است و جِهاد مسلحانه را علیه رژیم کمونیستی سازمان داد.
ششم جدی که حضور عملی شوروی را در افغانستان با خود آورد، سبب شد که جِهاد افغانستان در سراسر کشور شعلهور گردد. در این روزگار استاد ربانی همچنان که مصروف حفظ حیات منسوبین نهضت اسلامی بود، در عرصۀ بینالمللی نیز جِهاد، با درایت و سعۀصدر و بزرگنگری، اقداماتی را سامان داد.
در سال1980م، زمانیکه روسها کشور را اشغال کرده بودند، استاد ربانی به نمایندگی از همه گروههای اسلامی، در کنفرانس وزرای خارجۀ کشورهای اسلامی منعقدۀ اسلام آباد شرکت کرد. با سخنرانی مستدل، مداخله شوروی را تجاوز علیه اسلام و سرزمینهای اسلامی خواند و از جهان اسلام و کشورهای آزادیخواه جهان خواست، رابطۀ خود را با شوروی و رژیم دستنشاندهاش قطع کنند.
درهمین راستا بود که در سال 1365 با این منطق که قضیۀ افغانستان را باید از پستوخانههای استخبارات، وارد صحنۀ مذاکرات کرد، جهت دیدار با رونالد ریگان رئیس جمهور امریکا و زمینهسازی مطرح ساختن گستردۀ جِهاد در مطبوعات جهان و امریکا، به ایالات متحدۀ امریکا سفر کرد. این سفر در آن روزگار و در میان اوج تبلیغات مخالفان، خِرد و شهامت استاد ربانی را بهنمایش گذاشت. در آنجا بود که خطاب به ریگان گفت:
«ما نمیخواهیم افغانستان یالتای دوم شود.»
استاد همواره در جهت وحدت مجاهدان، تلاشهای ستودنی را بهخرج داده و در( اتحاد اسلامی مجاهدین افغانستان) به نام اتحاد هفتگانه، یاد میشد، نقش ملموسی را بازی کرد.
در سال 1367 به نمایندگی از اتحاد اسلامی مجاهدین، با روسها در طائف عربستان سعودی مذاکره را آغاز کرد و بالآخره در همین راستا بود که در سال 1370م در رأس هیئتی مرکب از تنظیمهای جِهادی به مسکو سفر کرد. این سفر نیز توانایی استاد ربانی را بهنمایش گذاشت و روسها او را «سیاستمدار ورزیدۀ افغانستان» لقب دادند. تصامیم بزرگ را، مردانبزرگ میگیرند، افراد فاقد دورنگری و تنگمایه در عرصههای سیاسی، نمیتوانند وارد چنین کارزارهای بزرگ گردند. عمق خِرد والا و نبوغ سیاسی استاد ربانی در مذاکره با امریکا و شوروی، امروز درک میگردد که در آن روزگار، ذهنیتهای محدود، آن را جرم میدانستند.
شوروی بعد از 9 سال و10 ماه و20 روز افغانستان را ترک کرد و در 26 دلو 1387 هـ ش، از افغانستان خارج شد. حکومت دستنشاندۀ بعدی سقوط کرد و در 8 ثور 1371 هـ ش، قدرت بهدست مجاهدان افتاد. با پیروزی جِهاد افغانستان، موج بزرگ تبلیغ، تهاجم، توطئه و تخریب علیه اسلام، نظام اسلامی و افغانستان بهراه افتاد که استاد ربانی ناگزیر بود با همۀ این دسایس مقابله کند.
در حقیقت مرحلۀ بزرگ جِهاد استاد در این دور آغاز گردید:
-یکی از توطئهها ایجاد نفاق ملی بود که کشورها و سازمانها و بلندگوهای دشمن پیوسته آن را دامن میزدند و میخواستند ملت افغانستان را پارچه پارچه کنند، استاد ربانی با زعامت خِردمندانه وگردهم آوردن سران اقوام و ملیتها و تنظیمها، در سایۀ شخصیت همه جانبۀ خویش که مورد پذیرش همه بود، توانست این دسیسه را خنثی کند. وجود استاد سیاف، بهحیث نخستین معاون جمعیت هنگام تأسیس آن و رهبر یکی از تنظیمها، محمدکریم خلیلی، عبدالرشید دوستم، محمد محقق، اسماعیل خان، حاجی عبدالقدیر، عارف خان نورزی، حضرت علی، سیدحسین انوری، عرفانی، داکتر ابراهیم، فضل کریم ایماق، ملک زرین، مولوی عطامحمد هلمندی، داکتر عبدالله لغمان، وغیره نمایندگانی بودند که از طیف بزرگ اقوام درکنار استاد ربانی نمایندگی میکردند.
– دو دیگر توطئه برخوردهای مذهبی بود که از طرف کشورهای دور و نزدیک دامن زده میشد؛ اما استاد توانست با خِردمندی برآن فایق آید و نگذاشت دسایس اختلافات مذهبی در باور مردم نهادینه شود.
-سه دیگر توطئۀ طالب و برداشتها و باورهای دینی نادرستی بود که توسط طالب عملی میشد و مسلمانان را به سیاسی و سنتی تقسیم میکرد. پایمردی استاد ربانی سبب شد که این توطئه خنثی گردد و دشمن بهایجاد جنگ میان مسلمانان موفق نگردد.
-توطئه تجزیه و فروپاشی حاکمیت و تمامیت ارضی افغانستان برنامۀ دیگری بود که استقامت استاد در دولتداری و رها نکردن قدرت بهدست افراد مجهول الهویه و حفظ قانونیت حاکمیت در عرصۀ بینالمللی، این توطئه را ناکام کرد.
-پاسداری از عزت و افتخارات افغانستان. استاد در این راستا در برابر دسایس دشمن چنان مُقاوَمَت و ایستادگی کرد که همه قدرتهای جهان نتوانستند در جنگ بر این کشور غالب آیند.
گذشته از آن در دوران جِهاد بزرگترین خدمت و مؤثرترین کار را برای افغانستان استاد ربانی کرد.
-جِهاد سراسری را که در آن همۀ اقوام کشور حضور داشتند به رهبری جمعیت اسلامی افغانستان، بهراه انداخت؛ تا جاییکه در آن روزگار جمعیت یگانه حزبی بود که در سراسر افغانستان و در میان همه اقوام حضور و جبهه داشت. این خود نشان شخصیت برتر و همهقبول استاد است.
-بزرگترین شخصیتهای جِهاد و مردان مبارز افغانستان، تحت زعامت استاد ربانی بارور شدند. زیرا سایر رهبران از رشد قومندان خود هراس داشتند وگاهبهگاه آنها را محدود و خرد وگاه نابود میکردند.
نامداران تاریخ جِهاد افغانستان از گذشتهها تا امروز شاگردان و فرزندان معنوی استاد ربانی اند:
احمد شاه مسعود، استاد ذبیح الله خان، ملانقیب آخند زاده، اسماعیل خان، علاءالدین خان،ارباب حفیظ، مولوی محمد ظاهر، سید نجم الدین آغا، عبدالحی خان حقجو، مارشال فهیم، استاد عطامحمدنور، ملاشمس، علم خان آزادی، حاجی رحیم، و….
– استاد ربانی جمعیت را بستری ساخت که صدها و هزارها جوان روستایی و بینام و نشان، به شخصیتهای شخیص تبدیل گردیدند و امروز در هر عرصۀ حضور آنان محسوس است. یقیناً در نبود استاد ربانی این حلقه مفقود بود.
-استاد سیاست خِردمندانه، اسلامی، متعادل، وسطی و میانهروانه را در جریان جِهاد پیش گرفت که افراد در ساحۀ جمعیت با آرمش و امنیت بیشتر بهسر میبردند و این سبب شد که افراد منسوب به سایر تنظیمهای جهادی، نیز تشویق شوند تا با نیروهای جمعیت اسلامی همکار شوند که این خود معلول روش نیک مجاهدان جمعیت و سیاست مدبرانۀ استاد شهید بود.
-افتخار ظفر و پیروزی لشکریان اسلام بر سپاه کفر نوین کمونیستی را نیز استاد کمایی کرد و لشکریان استاد تحت رهبری داهیانۀ ایشان این موفقیت را بهدست آوردند.
-در پایان حکومت اسلامی تسلیمدهی قدرت توسط استاد ربانی برای حامدکرزی، خود شاهکار دیگریاست که تمامیت خِرد و دانایی، یک رهبر مدبر را بهنمایش گذاشت.
-افشای ماهیت طالبان و درخواست از علمای اسلام که مسلمانکشی را مردود اعلام کنند. طرح دیگری بود که استاد درکنفرانس بیداری اسلامی در تهران یکروز قبل از شهادتش مطرح کرد. اصلیکه توطئۀ استعمار و برنامۀ مزدوران بیخبر از دین را خنثی میکرد.
از تحویلدهی قدرت تا شهادت:
فروافتادن برجهای تجارت جهانی در امریکا، حملۀ جامعۀ جهانی و امریکا به افغانستان، سقوط طالبان و اجلاس بن تحولات نوینی را در افغانستان سبب شد. در این زمان انتقال قدرت صورت گرفت و بعد از آن استاد ربانی، بدون اینکه رئیس جمهور باشد، در عرصۀ سیاست افغانستان باقی ماند.
در این دور استاد یگانه آماج تیر قدرتمندان تازه بهدوران رسیده و حامیان بینالمللیشان بود؛ اما استاد ربانی، با خِرد سیاسی و تدبیر خِردمندانه خود چنان در تحولات داخل بازی کرد که در هر مرحله بیشتر ازگذشته درخشید و همه برنامهها و ترفندهای داخلی و خارجی را نقش برآب ساخت، تا جاییکه تا روز شهادت، بازیگر اصلی میدان سیاست او بود. نهتنها با توطئۀ جهانی از صحنه کنار نرفت که حضور و اعتبار بیشتری کمایی کرد. تذکار چند رویداد از این دوران هر انسانی را براین مدعا، باورمند میسازد:
– در اجلاس بن جامعۀ جهانی خواستار تغییر ساختار نظام سیاسی افغانستان بود و میخواست این کا ر در بن صورت گیرد، استاد ربانی با آنکه اصل تعیین آینده سیاسی را قبول داشت میگفت:
«این پروسه در داخل کشور صورت گیرد، نه در خارج و به دستور خارجیها.»
امروز بعد از دهسال اهمیت تدبیر و تصمیم استاد برملا گردیدهاست و همه کسانیکه عمل خودسرانۀ خود را در بن شاهکار میدانستند، از کردۀ خود خجل هستند و میدانند که رهبری استاد داهیانه بود.
-تحویلدهی قدرت، عملکرد دیگری بود که خِرد والای استاد را بهنمایش گذاشت. استاد در روز اول جدی1380 قدرت را به گونۀ مسالمتآمیز به حامد کرزی انتقال داد. استاد همراه با تسامح و مدارا قدرت را تحویل داد؛ اما تسلیم نشد، خود و مجاهدان را ذلیل نکرد و همچنان با افتخار از صحنه دور شد. این عمل شاهکار دیگری بود که هیچ سیاستمداری از عهدۀ آن برنمیآید.
-بعد از تحویلدهی قدرت کنج مدرسه و گوشۀ عافیت را برای خود انتخاب نکرد، فراوان کسانی چنین کردند. ملتی را که در سختیها با او بود، تنها نگذاشت. درکنار مردم قرار گرفت و در برابر همه دسایسی که ریخته شد ایستاد. نگذاشت مجاهدان را به نام تفنگسالار و ضد حقوق بشر محاکمه کنند؛ بلکه در همه صحنهها با افتخار از عزت و وقار مجاهدان دفاع کرد و درکنار مجاهدان ایستاد.
-در لویهجرگۀ اضطراری و تصویب قانون اساسی، در جهت منافع خویش، به خیانت همراه نشد و پیوسته درکنار مردم بود و طرحهای مردمگرایانه را یاری کرد.
-بهعنوان وکیل در دور پانزدههم آمد، تا همیشه در صحنه حضور داشته باشد و از منافع مردم دفاع کند. در حالیکه میتوانست گوشۀعافیت را اختیار کند.
-شماری از رهبران جِهاد فراموش شدند و فقط او بود که با مانورهای خِردمندانه همیشه در محراق حوادث برای خود جا باز کرد. جبهۀ ملی را ایجاد کرد و در آن تمام احزاب چپ و راست را در کنار هم قرارداد و حکومت را به چالشی کشید که جز با توطئه راهی برای نجات خویش نیافت. استاد با این کار نشان داد که در نبود بر اریکۀ قدرت بازهم بازیگر اصلی اوست و مورد احترام ملت.
-در طول دهسال در برابر همه توطئههای جهانی بهتنهایی بنبست شکنی کرد و هیچگاه دشمن نتوانست او را زبون سازد. از همین جهت بود که در نهایت ناگزیری دشمن خود را مجبور یافت، با شهادت او، برای اعمال ناشایست خود راه باز کند.
-در رقابت با زعامت دولت، در تعیین رئیس پارلمان برنده شد، در انتخابات ریاست جمهوری در حمایت از داکتر عبدالله، قدرت ملی و مردمی خویش را در سطح کشور بهنمایش گذاشت.
-بالآخره بهحیث رئیس شورای عالی صلح برگزیده شد و این نشان دادکه دولت و جامعۀ جهانی بعد از دهسال معتقد گردید که شخصیت برتر و مؤثرتر از استاد ربانی در افغانستان وجود ندارد. استاد این مؤفقیتها را با نبوغ و خِرد سیاسی، با صداقت و مردمگرایی و با اعتقاد و ایمان اسلامی و اطمینان و توکل بر ذات آفریدگار، بهدست آورد و تثبیت کرد.
بالآخره این مرد بزرگ خِرد و سیاست و متفکر و دانشمند بزرگ عالم اسلام بهتاریخ ۲۹ سنبله۱۳۹۰ در منزل مسکونیاش با برنامۀ دشمنان اسلام و افغانستان در یک حملۀ انتحاری شهید گردید، پیکر این استاد بزرگ برفراز تپۀ وزیراکبر خان در مرکز شهر کابل دفن گردید. روحش شاد و راهش پر رهرو، آرمانش جاودانه و پیروز باد.
پژوهش و آثار:
استاد ربانی همچنانکه مرد بزرگ سیاست و مجاهد و مبارز نامور عرصۀ جِهاد و مُقاوَمَت بود، یکی از بزرگترین متفکرین دنیای اسلام نیز شناخته شدهاست او بهعنوان یک اسلام شناس و متفکر اسلامی، صاحب قلمِ توانا، تحلیلگر ژرفاندیش است. این ویژگی با کار و تحقیق مداوم و آگاهانه از آغاز جوانی، حاصل گردیدهاست.
پژوهشهای استاد ربانی در عرصة اسلام شناسی و مسایل سیاسی، عمیق، بکر و رهنمودیاست که از دید ژرف و خاص سیاسی و اجتماعی و استعداد بلند فطری مذکور ناشی گردیدهاست.
نخستین آفریدههای علمی و پژوهشی استاد، به گونۀ مقالات تحقیقی، هستی یافت که در طول حیات سیاسی و ادبی ایشان ادامه داشت. نگرشی بر مجلات، الفلاح، پیام حق، نیاد، عرفان، ادب، وژمه، ژوندون، لمر، شرعیات، گهیز (سپیدهدم) ما را به این نبشتهها رهنمایی میکند. امید است که روزی این مقالات گردآوری و چاپ گردند.
بخشی دیگر از نوشتههای استاد با مدیریت در مجلۀ شرعیات پیوند دارد. زمانیکه مجلۀ شرعیات بهعنوان ارگان نشراتی دانشکدۀ شرعیات در سال 1349 تأسیس شد، استاد ربانی بهعنوان استاد و نویسندۀ مطرح، مدیریت آن را بهدوش گرفت. در آغاز بیشترین بخش محتویات این مجله، توسط استاد آماده میشد. مقالات استاد در مجلۀ شرعیات، مُبَیِّن دید ژرف، پویایی و بالندگی پژوهشهای ایشان است.
کتب و رسالات:
در ذیل از شماری از کتب و رسالات استاد نام میبریم:
1-تئوری سیاسی اسلام: این رساله را استاد ربانی زمانی که تازه به استادی شرعیات پذیرفته شده بود و در ضمن عضو دیپارتمنت تحقیق دانشگاه بود، نوشت.
2-تشریح عقاید معتزلی: این کتاب نیز در همکاری با بخش تحقیق دانشگاه، زمانیکه هنوز به تحصیلات عالی نرفته بود، نوشته شدهاست.
3-ترجمه جزء اول « فی ظلال القران » : استاد ربانی در سال 1352 جزء اول تفسیر « فی ظلال القرآن » را زیر عنوان «در سایههای قرآن» ترجمه کرد که بهمناسبت میلاد پیامبر صلی الله علیه وسلم در کابل چاپ گردید.
4-نشانههای راه: این کتاب نیز ترجمۀ کتاب «معالم فی الطریق» از سید قطب شهید است.
5-اسلام و کمونیزم.
6-فاجعۀ 26 سرطان و سیمای زعامت داود خان.
7. داود خان در گذشته ننگین، حاضر جنایت بار و مستقبل هولناک.
8-چهنوع مبارزه؟
9-پیغام شهید که بهمناسبت شهادت انجنیر حبیب الرحمان شهید ارائه و نشر گردید.
10- اصول بحث و تحقیق از نظر اسلام.
11- یادی از استاد غلام محمد نیازی. در بارة زندگی و شخصیت و اندیشههای پوهاند نیازی تحریر یافته است.
12- اصول تربیت در اسلام.
13- استقلالیت انقلاب.
14- آموختنیهایی در مسیر انقلاب اسلامی.
15- محمد نخستین مربی و آموزگار بشریت.
16- سکوت وحشتناک.
17- در دورۀ جِهاد، مقالات تحقیقی و سیاسی استاد ربانی در مجلات محیط هجرت که از سوی جمعیت اسلامی نشر میگردید، باز تاب یافتهاست؛ از جمله در نشریاتی چون: میثاق خون، لوای اسلام، مجاهد، مرصد جهاد، المؤمنات، المجاهدون، سیمای مجاهد، صوت الجهادی، غازی، دجِهاد پلوشه، دجِهاد هنداره و غیره (2)
سرچشمهها:
1- احزاب سیاسی افغانستان، جلد دوم، زمستان 1384، کابل ص826.
2- دانشنامۀ ادب فارسی، جلد سوم، حسن انوشه، تهران، 1378، واژه ربانی، ص424.
3- مجاهد جریده، شماره 2، دوره 6، سال 7، 15 جوزای 1387
4- دانشنامۀ ادب فارسی، همان.
5- مجاهد، همان.
6- یادداشتهای استاد شاداب.
نگارنده: دکتور شمسالحق آریانفر