وبگاه تخصصي مجله ميهن، Mihan Magazine Afghanistan
بروزرسانی: ۹:۴۹:۱۹ - سه شنبه ۸ ثور ۱۳۹۴
اسلام هراسی در غرب؛ چرا؟

a

بدبینی و هراسی که امروزدرغرب نسبت به اسلام وجود دارد و به نظر می رسد که متاسفانه روبه افزایش است، نتیجه علل وعوامل گوناگونی است که بررسی و مطالعه دقیق آنها ضروری  می نماید چرا که ادامه روند کنونی، نه به نفع غرب است و نه به نفع مسلمانان. نویسنده در این مقاله در صدد است به طور مختصر به بررسی چند موضوع به شرح زیر بپردازد :

۱مهمترین علل هراس غرب از اسلام

در اینجا نمی خواهم به علل وعوامل تاریخی و دوردست اشاره کنم بلکه مقصودم بیان مهمترین علل موجود و ملموس است. علل و عواملی که برای مردم غرب، یا با پدیده های عینی و مشهود موجب ترس و بدبینی نسبت به اسلام می شود و یا با بدست آوردن اخبار و اطلاعات چنین هراسی بر ذهن و فکر آنان غلبه می کند. برخی از این علل عبارتنداز :

الف –مهاجرت روزافزون مسلمانان به غرب

میلیونها مسلمان از کشورهای گوناگون طی دهه های گذشته به دلایل مختلف مانند وجود حکومت های دیکتاتوری در کشورهای اسلامی، ناامنی های اجتماعی، جنگ، فقر و بیکاری، تحصیل و یا به امید زندگی بهتر به کشورهای غربی مهاجرت کرده اند. این در حالی است که مهاجرت از غرب به کشورهای اسلامی اتفاق نمی افتد. مهاجرت عده فراوانی از مسلمانان به کشورهای غربی این فرصت را برای مردم غرب به وجود آورده که از نزدیک با سبک زندگی و آداب و فرهنگ جمعیت های گوناگون مسلمان از ملیت های مختلف آشنا شوند. مسلمانان مهاجر در کشورهای گوناگون غربی اسلام را نمایندگی می کنند. به عبارت دیگر یکی از راههای شناخت اسلام برای مردم عادی غرب مشاهده سبک زندگی و رفتار مسلمانانی است که در کنار آنان زندگی می کنند. مثلا، ترک های مسلمان در آلمان معرف اسلام هستند. درانگلستان، اعراب و پاکستانی ها و در فرانسه، الجزایری ها به نوعی نماینده اسلام در انظار مردم این کشورها به شمار می روند. این در حالی است که مسلمانان در کشورهای خود به راحتی امکان آشنایی با فرهنگ و آداب غرب را در اختیار ندارند. جمعیت اندکی از مسلمانان با سفر کردن به غرب می توانند اطلاعات ملموسی از این کشورها به دست آورند و آشنایی اکثریت مسلمانان با غرب و فرهنگ آن بیشتر به واسطه شنیده ها و یا خوانده های آنان است و نه پدیده های فرهنگی عینی و ملموس. واقعیت اینست که اگر چه مسلمانان در زندگی خود از تعالیم اسلام تاثیر پذیرفته اند اما همه جزئیات زندگی آنان مانند سبک زندگی، آداب و سنن و فرهنگ آنان برآمده از اسلام و تعالیم آن نیست. اسلام برای همه جزئیات زندگی انسان دارای دستورالعمل نیست. مسلمانان اولیه که نخستین مبلغان اسلام بودند نیز براساس سنت ها و آداب گذشته خود زندگی می کردند و اسلام فقط تعداد اندکی از این آداب و سنن را اصلاح کرد و بخش وسیعی از سنن گذشته اعراب حجاز همچنان دست نخورده باقی ماند. پس از آنکه مسلمانان به فتح ممالک دیگر پرداختند و به قلمروهای دیگر قدم نهادند از آنجا که مسلمان بودند، همه اعمال و رفتار و آداب و سنن آنان به اسلام نسبت داده شد. این اشتباه در شناخت دقیق اسلام را حتی مسلمانان، خود نیز مرتکب شده اند. برپایه همین اشتباه ظریف است که فقهای اسلامی همه آداب و سنن و قوانین جاری در زندگی اولین مسلمانان را احکام اسلامی خوانده اند و اسلام را با چنین احکامی به مردمان معرفی کرده اند در حالی که بسیاری از این آداب و سنن و قوانین زاییده اسلام نیست . امروز نیز بسیاری از مردم غرب، اسلام را با مشاهده سبک زندگی مسلمانان می شناسند. درحالیکه هر ملتی آداب سنن و فرهنگ دیرین خود را با دین و مذهب در آمیخته و چنین نیست که همه فرهنگ و سبک زندگی آنان براساس اسلام و تعالیم آن باشد. اساسا نمی توان از دین توقع داشت که سبک زندگی و قوانین را به مردم دیکته کند. چنین توقعی عاقلانه نیست چرا که زندگی انسان همواره در حال تغییر و تحول است و در شرایط متفاوت باید قوانین متفاوت برای اداره زندگی وجامعه وضع نمود. اشتباهی که از آغاز در تفسیراسلام روی داده زندگی مسلمانان را با مشکلات فراوانی روبرو کرده است. مثلا هنگام ظهور اسلام تبعیض علیه زنان بطور چشمگیری وجود داشت و زندگی مسلمانان اولیه با این واقعیت روبرو بود. واقعیتی که امکان تغییر آن با سرعت وجود نداشت و حتی هنوز هم که ۱۴ قرن از آن زمان گذشته این تبعیض از میان نرفته است. جوامع گوناگون اعم از مسلمان و غیر مسلمان برای رفع تبعیض از زنان و یا گروههای دیگر تلاش می کنند. تبعیض علیه زنان نتیجه مردسالاری است و ریشه در دین ندارد اما بسیاری از مردان مسلمان کوشیده اند این پدیده را با اسلام توجیه کنند و برابری حقوق زن  و مرد را با تفسیری نادرست مخالف اسلام معرفی نمایند. در جوامع دیگر نیزمردان قدرت و حاکمیت خود را به گونه ای دیگر توجیه کرده اند و در حفظ آن کوشیده اند و یا مثلا درباره حجاب زن مسلمان که یکی از شاخص های اسلام معرفی می شود و در غرب نیز بحثهای فراوانی درباره آن بوده است، باید بگویم که بررسی اسناد و مدارک دست اول و تاریخی حاکی از آن است که حجاب زنان مسلمان در زمان پیامبر اسلام حجابی افراطی و سختگیرانه نبوده است و دلیل و مدرک محکم و قاطعی وجود ندارد که نشان دهد زنان مسلمان مجبور بودند سر خود را بپوشانند. حجابی که امروز برای زن مسلمان معرفی می شود حجابی است که در طول قرن ها ساخته شده و به اسلام نسبت داده شده است.  مقصود نویسنده از بیان این نکات اینست که مسلمانان نیز خود در شناخت اسلام دچار سوء تفاهماتی شده اند که باید نواندیشان دینی با تجدیدنظر در شناخت اسلام به اصلاح آنها بپردازند واز این طریق به مسلمانان کمک کنند که راحت ترزندگی کنند و بسیاری از قوانین نادرست را که ربطی به اسلام ندارد از زندگی خود کنار بگذارند. به موضوع بحث خود بازمی گردیم. مسلمانان با فرهنگی مرکب از آموزه های اسلام و آداب و سنن کشورهای خود به غرب مهاجرت کرده اند و در کنار مردمی با ویژگی های فرهنگی متفاوت زندگی می کنند. بسیاری از مسلمانان مهاجر می کوشند ویژگی های فرهنگی خود را حفظ کنند و یا نسبت به برخی باورها که آنها را اسلامی می دانند پافشاری نمایند. در این میان گاه برخی رفتارهای توام با تعصب و افراط گرائی از برخی مسلمانان سر می زند که تصویری ناخوشایند از اسلام و مسلمانان ترسیم می کند. مثلا افراط در حجاب مانند پوشیدن برقع و روبند و یا منع کردن زنان از اشتغال در خارج خانه و نیز کشتن زنان و دختران توسط مردان خانواده مثل برادر و پدر به دلیل سوءظن و یا رابطه نامشروع در حالیکه این رفتارها ریشه در تعصب، افراط گرائی  و مرد سالاری دارد نه اسلام. مشاهده اینگونه رفتارها و یا برخی تفاوت ها و اختلاف فرهنگی در برخی جوامع غربی موجب نگرانی شده است به ویژه با افزایش جمعیت مسلمانان، این نگرانی به وجود آمده که مبادا مسلمانان بر فرهنگ مردم غرب تاثیر بگذارند. اوج این نگرانی را در رفتار خشونت بار و جنایت آمیز “اندرس برایویک” نروژی با کشتن ۷۷ نفر در اعتراض به نفوذ فرهنگ های بیگانه به کشورش می توان مشاهده کرد نگرانی و هراسی که می تواند به یک نفرت خطرناک وغیر قابل کنترل تبدیل شود .

ب –اعمال تروریستی

وقوع برخی اعمال تروریستی در کشورهای غربی و انتساب آنها به مسلمانان را می توان یکی دیگراز علل مهم ترس و هراس مردم غرب از اسلام دانست. حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در نیویورک و یا انفجار در متروی لندن را می توان از جمله این اعمال تروریستی برشمرد. حمله عده ای به کنسولگری امریکا در لیبی را که در واکنش به انتشار فیلم ضد اسلامی در آمریکا اتفاق افتاد می توان نمونه ای ازرفتارهای خشونت آمیز مسلمانان علیه غرب دانست بدیهی است هنگامی که چنین جنایات بزرگی در انظار مردم اتفاق می افتد و اعلام می شود که مسببان آن گروه های تروریستی مسلمان بوده اند، اسلام در ذهن و اندیشه مردم عادی غرب با خشونت و ترور پیوند می یابد و نتیجه آن می شود که حتی یک نویسنده نیزهمچون مردم عادی، اسلام را موید ترور و خشونت معرفی می کند. باید گفت این رفتارهای خشونت آمیز و جنایت بار که به نام اسلام انجام می شود بر اندیشه و باور مسلمانان و به ویژه نسل جدید و تحصیل کرده نیز تاثیر منفی داشته، بذر بدبینی نسبت به اسلام را در میان آنان نیز افشانده است. لذا غیر منطقی نیست که بسیاری از مردم غرب هم چنین برداشتی داشته باشند زیرا هر روز در خبرها می خوانند و می شنوند که گروه های اسلامی در افغانستان، پاکستان،عراق و یا سومالی و دیگر نقاط با انفجار بمب و یا حتی عملیات انتحاری، ده ها انسان بی گناه را به قتل می رسانند. هنگامی که مدعیان دفاع از اسلام، کسانی که خود را دانشمندان دینی می خوانند در برابر این رفتارهای غیرانسانی و جنایت آمیز سکوت می کنند و اعلام نمی کنند که مرتکبین این جنایات افرادی گمراه و دست آموز سیاست بازان حیله گر هستند طبیعی است که نه تنها مردمان غرب بلکه بسیاری از مسلمانان نیز از چنین اسلام خشونت بار هراسان وگریزان می شوند. توجیه هرگونه جنایت و رفتارغیرانسانی به وسیله اسلام توسط گروه های تروریستی که خود را اسلامی می خوانند و یا حکومت هایی که خود را متکی به دین اسلام می دانند نتیجه ای جز بدبینی مردم نسبت به چنین دینی در پی ندارد. باید گفت علاوه بر مردم غرب، مسلمانان آگاه نیز از اسلامی که توسط گروه های تروریستی وهمفکران آنان معرفی می شود هراسانند.

ج –معرفی اسلام با تفسیر سنتی و فقهی

اسلام با احکام شرعی آن به مردم معرفی شده است. در طول تاریخ فقهای اسلامی با تفسیر و برداشت خاص خود شریعت اسلامی را معرفی کرده اند. در واقع، فقها چهره اسلام را ترسیم نموده اند. در میان احکام شرعی که فقها بیان کرده اند احکامی وجود دارد که عادلانه شناخته نمی شود. فقها تبعیض علیه زنان و مجازات هائی مانند سنگسار و یا تازیانه زدن را حکم شرعی معرفی می کنند در حالی که دلایل آنان قابل مناقشه و رد است. همانطور که قبلا بیان شد فقهای اسلامی بدون ارائه دلایل کافی، قوانین و سنن رایج در زندگی مسلمانان اولیه را، احکام شریعت خوانده اند و پیروی از آنها را برای همه مسلمانان در همه زمانها و مکانها واجب شمرده اند. قوانینی مانند اینکه دیه زن نصف دیه مرد است و یا مرد می تواند چند همسر اختیار کند. تفسیر فقها از اسلام و شریعت اسلامی تاثیر فراوانی در زندگی مسلمانان داشته است. علاوه بر آن در معرفی چهره اسلام نیز تاثیر گذار بوده است. متاسفانه تاکنون به دلایلی که امکان مطرح کردن آن ها دراین مقاله وجود ندارد، تفسیر فقها از اسلام بطور جدی مورد نقد قرار نگرفته است. نویسنده معتقد است که تفسیر فقهی و سنتی از اسلام جدا قابل نقد بوده و بسیاری از قوانینی را که فقها جزء شریعت اسلامی می دانند می توان گفت که جزء شریعت نیست. معرفی اسلام با اینگونه احکام و قوانین چهره ناخوشایندی از اسلام ترسیم نموده است. امروزه بسیاری از زنان و جوانان مسلمان نیز نمی توانند بپذیرند که باید براساس چنین قوانینی زندگی کرد. اصرار روحانیان اسلامی بر این ادعا که این قوانین احکام اسلامی است، نتیجه ای جز گریزان شدن نسل جوان کشورهای اسلامی از اسلام ندارد. مسلمانان سنتی که بخش قابل توجهی از جوامع اسلامی را تشکیل می دهند گمان می کنند تمام احکام معرفی شده توسط روحانیون اسلامی، احکام شرعی است و باید در زندگی خود از آن قوانین تبعیت کنند حتی اگر قوانین کشوری که در آن زندگی میکنند مخالف با آن احکام باشد . مثلا شنیده می شود که برخی مردان مسلمان در آلمان و یا دیگر کشورهائی که داشتن چند همسر در آنها غیر قانونی است بطور پنهانی وغیر قانونی همسر دوم اختیار می کنند و گمان می کنند که این کار آنان مورد تایید اسلام است در حالی که چند همسری از پیش از اسلام وجود داشته و زائیده اسلام نیست و قرآن صریحا در آیه ۴/۳ در زمانی که این پدیده رایج بوده مردان را تشویق می کند که به یک همسر اکتفا کنند و تک همسری را نزدیک تر به عدالت می داند و بیان می کند که مردان با داشتن چند همسر مرتکب ظلم و بی عدالتی می شوند. اینگونه رفتارهای مسلمانان با تکیه بر تفسیری نادرست از اسلام می تواند بدبینی هائی را در میان مردم غرب نسبت به اسلام و مسلمانان ایجاد کند. اینگونه رفتارها متاسفانه مانع از آن می شود که بسیاری از ویژگی های مثبت موجود در فرهنگ کشورهای اسلامی مورد توجه مردم غرب قرار گیرد. باید گفت که تفسیر فقهی و سنتی از اسلام دارای کاستی های فراوان بوده و با ویژگی های فرهنگی اعراب حجاز – سرزمینی که اسلام در آن ظهور کرد – در آمیخته است . معرفی اسلام با این رویکرد ، معرفی خوشایندی نیست . همانطور که بیان شد نه تنها بسیاری از مردم غرب، بلکه بسیاری از مسلمانان آگاه نیز اسلام را با این ویژگی های سنتی و فقهی نمی پسندند . حتی نسل امروز عربستان – خاستگاه اولیه اسلام – نیز نسبت به برخی از سنت های گذشته اعتراض دارد و خواستار اصلاح قوانین نادرست است . مثلا بعضی از زنان تحصیل کرده در عربستان سعودی نسبت به ممنوعیت رانندگی برای زنان و یا محدودیت های دیگر معترضند . ممنوعیت رانندگی توسط مفتیان و به نام اسلام اعمال و توجیه می شود در حالیکه این ممنوعیت فقط مبتنی بر فکر و سلیقه و فرهنگ مردسالاری است و جایگاهی در اسلام ندارد . در ایران نیز نابرابری حقوق زنان توسط فقهای حاکم توجیه دینی می شود و زنان برابری خواه ، مدافع حقوق بشر و مخالف تبعیضات، سرکوب و زندانی می شوند، در حالی که تبعیضات و قوانین غیرعادلانه ای که فقها از آنها دفاع می کنند صرفا برداشت و تفسیر خود آنان از اسلام است و می توان اسناد و مدارک اسلامی را به گونه ای متفاوت نیز تفسیر نمود . ترویج و تبلیغ برداشت فقها از اسلام این دین را مخالف حقوق برابر برای زنان و مدافع قوانین تبعیض آمیز و یا قوانین غیر عادلانه وغیر عاقلانه معرفی می کند . قوانین غیرعادلانه وغیرعاقلانه ای همچون سنگسار برای زناکاری که دارای همسر باشد و یا مجازات اعدام برای کسیکه دین خود را تغییر داده است . هنگامی که شریعت اسلامی توسط فقهای اسلامی چنین معرفی می شود بدیهی است که قضاوت درباره اسلام و قوانین آن خوشایند نخواهد بود .

 ۲مهمترین علل بدبینی مسلمانان نسبت به غرب

مسلمانان نیز به دلایلی چند نسبت به غرب خوشبین نیستند و تاثیر سیاست های غرب را در سرنوشت کشورهای خود مثبت ارزیابی نمی کنند . برای رسیدن به یک تفاهم و تلاش برای کاهش بدبینی ها، لازم است موضوع را از دوطرف مورد بررسی قرار داد . بدون بررسی ریشه های بدبینی و رفتارهای خشونت آمیز متقابل نمی توان به یک راه حل منطقی و پایدار برای مهار بدبینی و خشونت فزاینده دست یافت . همانگونه که لازم است بررسی شود که چرا یک غیر مسلمان به مسجد مسمانان حمله کرده و یا قرآن را می سوزاند و یا اقدام به کشتن عده ای ازمسلمانان بی گناه می کند ، متقابلا باید بررسی نمود که چرا یک فرد و یا گروه مسلمان اقدام به حرکت های تروریستی علیه مردم بی گناه غربی می کند . به همین جهت در اینجا مختصرا به بررسی سه علت از مهمترین علل بدبینی مسلمانان  نسبت به جهان غرب می پردازیم .

الف – سلطه جوئی غرب

برخی از کشورهای غربی که به استعمار کشورهای اسلامی در آفریقا و آسیا پرداختند چهره ای سلطه طلبانه و متجاوز از غرب معرفی کردند به ویژه روی دادن حوادث تلخ و ناگواری در مدت حضور مستقیم عوامل استعمار در کشورهای اسلامی چهره ای خشونت آمیز از غرب ترسیم نمود . اگر در کشورهای غربی، مسلمانان مهاجر که در میان آنان افراد تحصیل کرده و دانشمند نیز فراوان است اسلام و فرهنگ مسلمانان را به مردم غرب معرفی کرده اند، در کشورهای اسلامی اما ، معرفی غرب و فرهنگ آن توسط نیروهای نظامی و استعمارگر غربی صورت گرفته است . مسلمانان در کشورهای خود این فرصت را نداشته اند که از نزدیک با مردم عادی و تحصیل کرده و یا اندیشمندان غربی روبرو شده ، با فرهنگ و سبک زندگی مردم غرب از اینطریق آشنا شوند . مطمئنا نیروهای نظامی وعوامل اقتصادی استعمارکه به دنبال دست اندازی به منابع وثروت های کشورهای اسلامی به این مناطق رفته بودند، معرف خوبی برای غرب نبوده اند . گروههای مختلف نظامی ، اقتصادی و کارشناسی که از کشورهای غربی به کشورهای اسلامی می روند معمولا در میان مردم آن کشورها زندگی نمی کنند بلکه مجموعه ها و شهرک هائی جدا برای زندگی خویش تدارک می بینند . بدین ترتیب امکان آشنائی مسلمانان با سبک زندگی و فرهنگ مردم غرب فراهم نمی شود . البته یکی از دلایل مهم این کناره گیری عدم وجود آزادی در برخی کشورهای اسلامی است به گونه ای که مانع از آن می شود که غربی ها دراین کشورها بتوانند مانند کشور خود زندگی کنند اما کارشناسان نفتی انگلیس که پیش ازانقلاب اسلامی با خانواده های خود در جنوب ایران به سر می بردند، علیرغم وجود آزادی های کافی در آن دوران در شهرکی مستقل و بدون تماس با شهروندان ایرانی زندگی می کردند و یا به عنوان مثال نظامیان امریکائی که در دوران رژیم پهلوی در ایران حضور داشتند حتی مایل نبودند به قوانین ایران احترام بگذارند و مایل بودند در صورتی که یکی از آنان در خاک ایران مرتکب جرم شود در کشور امریکا و براساس قوانین آنجا محاکمه گردد . آنان به رژیم پهلوی فشار می آوردند که قانون کاپیتولاسیون را در مجلس به تصویب برساند. طرح این موضوع احساسات مردم ایران را شدیدا برانگیخت . مردم ایران این قانون را سلطه طلبانه و نشانه برتری جوئی امریکائی ها دانستند و اجازه تصویب آنرا هرگز ندادند . این نوع اعمال و رفتار نادرست استعمارگران که برای مردم مسلمان از نزدیک ملموس و محسوس بوده یکی از عوامل مهم بدبینی کلی مسلمانان نسبت به غرب محسوب می شود. ادامه سیاست های سلطه جویانه برخی از کشورهای غربی باعث شده که این بدبینی همچنان باقی بماند که درین باره درادامه مطلب سخن خواهیم گفت .

ب – حضور نظامی غرب در برخی کشورهای اسلامی

برخی از کشورهای غربی در منطقه خاورمیانه و در قلب کشورهای اسلامی نیروی نظامی دارند . خلیج فارس ، خاک عراق  و افغانستان از جمله مناطقی است که نیروهای نظامی غربی در آن حضور دارند . مسلمانان این حضور نظامی را جز ادامه استعمارگری و سلطه جوئی و دست اندازی غرب به منابع کشورهای خود تفسیر نمی کنند . کشورهای غربی ادعا می کنند که برای حفظ منافع خود در قلمرو دیگران حضور دارند . این ادعا منطقی و قابل قبول نیست . حضور نظامی غرب در خاک مسلمانان نه تنها موجبات بدبینی عمیق مسلمانان را نسبت به غرب فراهم می کند بلکه به آنچه تروریزم خوانده می شود دامن می زند . غرب علنا با توجیه دفاع از منافع خود و طی سالهای اخیر به بهانه مبارزه با تروریزم و حتی گاهی در پوشش گسترش دموکراسی به برخی از کشورهای اسلامی نیروی نظامی می برد و در آنجا موجب کشتار بسیاری از غیر نظامیان نیز می شود و تمام این رفتارهای نادرست خود را توجیه می کند اما گروههایی از مسلمانان را که با توجیه دفاع از منافع مردم و کشور خود ، علیه نیروهای نظامی غرب به عملیات نظامی می پردازند ، تروریست می خواند . این تعارض و دوگانگی در توجیه و تفسیر غرب نسبت به رفتار خود و رفتار مسلمانان از نظر بسیاری از مردم در کشورهای اسلامی قابل قبول نیست . هنگامی که برخی نیروهای امریکائی در بازداشتگاه ابوغریب عراق به شکنجه مردم مسلمان در خاک خود آنان می پردازند و یاهنگامی که برخی نیروهای نظامی غربی در خاک افغانستان قرآن را می سوزانند و یا بر جنازه مسلمانان افغانی در خاک خود آنان ادرار می کنند ، چگونه می توان انتظار داشت که مسلمانان رفتار نیروهای غربی را عاقلانه و انسانی بخوانندو فقط رفتار مسلمانان تندروئی را که درعملیات انتحاری ، هم خود را می کشند وهم ده ها تن از مردم نظامی و غیر نظامی را به کشتن می دهند محکوم کنند؟ در سال های اخیر با افزایش نیروهای نظامی غربی در قلمرو مسلمانان و اتخاذ سیاست های نادرست خارجی توسط برخی کشورهای غربی، افراط گرائی در کشورهای اسلامی رشد کرده است . رشد روزافزون افراط گرائی اسلامی هم به مسلمانان و رشد و توسعه دموکراسی در کشورهای اسلامی صدمه می زند و هم به صلح جهانی آسیب جدی وارد می سازد. این یک اشتباه بزرگ است که غرب گمان می کند با لشگرکشی نظامی به خاک افغانستان و یا دیگر نقاط می تواند با تروریزم مقابله کند . از نظر بسیاری از مسلمانان ماهیت این لشگرکشی ها که به کشتار بسیاری از غیر نظامیان نیز منجر می شود تفاوتی با ماهیت تروریزم ندارد و تغییر نام این دو حرکت کمکی به تغییر ماهیت آنها نمی کند . نویسنده معتقد است حضور نظامی غرب در خاک مسلمانان به طور چشمگیری به رشد افراط گرائی اسلامی کمک کرده است . حضور نظامی نیروهای خارجی در خاک هر کشوری همین نتیجه را به دنبال دارد. با این تفاوت که مسلمانان از تعالیمی که اسلام برای مبارزه با ظلم  و ستم دارد بهره می گیرند و به مبارزات خود صورتی مذهبی می بخشند . بسیاری از مسلمانان آگاه و معتدل از یک سو، رفتارهای افراطی و جنایت آمیز گروههای تندروی اسلامی را غیر انسانی می دانند که با عملیات کور و متعصبانه خود دهها و صدها انسان بی گناه و حتی هموطن خود را به کشتن می دهند و از سوی دیگر سیاست های غرب و لشگرکشی نظامی آنرا غیرانسانی می دانند . در اینجا نیز باید اظهار تاسف کرد که مردم آگاه و نیز اندیشمندان غربی بطور جدی با سیاست های نادرست دولت های خود مخالفت نمی کنند . سیاست هایی که به عمیق ترشدن بدبینی های میان جهان غرب واسلام دامن می زند .

تولید و فروش سلاح های جنگی به ویژه سلاحهای کشتار جمعی از عواملی است که اعتماد مسلمانان را به غرب کاهش داده و حتی این اندیشه را در آنان تقویت می کند که برخی دولت ها و بنگاه های اقتصادی و تسلیحاتی غرب به منظور فروش سلاح به ایجاد جنگ میان کشورها دامن می زنند . از این نکته مهم نباید غفلت نمود که جنگ و ناامنی یکی از مهمترین علل مهاجرت مسلمانان به غرب است. در جنگ ۸ ساله ایران وعراق ، سلاح های شیمیایی مرگبار که موجب قتل عام هزاران انسان بی گناه شد توسط برخی کشورهای غربی در اختیار رژیم عراق قرارگرفت . مداخلات برخی دولت های غربی را در امور داخلی بعضی کشورهای اسلامی برای حفظ منافع خود ، می توان به موارد مذکور افزود . مردم ایران در این رابطه تجربه و خاطره تلخ و ناگواری دارند . مردم ایران فراموش نمی کنند که دولت های انگلیس و امریکا در سال ۱۹۵۳ (۱۳۳۲)علیه دولت ملی مصدق که بسیار مورد علاقه مردم بوده و هست کودتا کردند و بدین ترتیب روند دموکراسی و اصلاحات را که دکتر محمد مصدق آغاز کرده بود ده ها سال در ایران به تاخیر انداختند و به تحکیم دیکتاتوری در ایران کمک کردند .

ج – پاره ای آموزه های نادرست دینی

یکی از علل قابل توجه بدبینی مسلمانان و در واقع ((قشر سنتی مسلمانان )) نسبت به غربیها پاره ای آموزه های روحانیون اسلامی علیه غیرمسلمانان است . در فقه سنتی اسلامی ، غیرمسلمان کافر خوانده می شود و مسلمانان سنتی که با ورهای دینی آنان تحت تاثیر آموزش های روحانیون است نیزهمین باور را دارند . برخی از دانشمندان علوم اسلامی از گذشته در کتاب های خود ، دین اسلام  را برترین دین الهی خوانده و همگان را موظف به پیروی از آن دانسته اند. برهمین اساس آنان که از اسلام پیروی نکردند ، کافر خوانده می شوند . این در حالی است که قرآن همه ادیان و پیامبران را برابرمی خواند (آیات : ۱۳۶/۲ و۲۸۵/۲ و ۸۴/۳ ) و پیروان دیگر ادیان را هرگز کافر ندانسته است . عقیده به اینکه یک مسلمان به دلیل مسلمان بودن از یک مسیحی یا یهودی و یا دیگر پیروان ادیان برتر است یک عقیده تعصب آمیز و جاهلانه است که دلیل و منشاء صحیح عقلی ودینی ندارد . در واقع برتری جوئی پیروان هر دین و ایده ئولوژی نسبت به پیروان دیگر ادیان و مذاهب را می توان یک برتری جوئی تعصب آمیز و نامعقول دانست چرا که هیچکس نمی تواند ادعا کند که عقیده من حق است و عقاید دیگران باطل . برخلاف روحانیون و فقهای سنتی ، نواندیشان اسلامی به تبعیض دینی و اعتقادی باور ندارند . تحت تاثیر آموزه های نادرست و بی ریشه ، برخی مسلمانان سنتی نه تنها نسبت به مردم غرب نگاه مثبتی ندارند بلکه گاهی نسبت به هموطنان غیر مسلمان خود نیز نگاه درست و قابل قبولی ندارند . این باور تبعیض آمیز و نادرست وغیرعقلی توسط افراط گرایان همواره مورد استقبال قرار می گیرد . مقصودم اعم از افراط گرایان اسلامی و غیر اسلامی است . همانطور که یک افراط گرای اسلامی مثلا از فرقه طالبان با عقاید سلفی، پیروان تشیع را کافر و کشتن آنان را جایز می داند و ما این عقیده را افراطی و غیر انسانی می شناسیم ، عقیده “برایویک”نروژی نیز که معتقد است صاحبان دیگر فرهنگ ها حقیرند و باید با آن ها مبارزه کرد ، یک عقیده افراطی وغیر انسانی است . سوزاندن قرآن توسط یک کشیش مسیحی در امریکا را نیز رفتار افراطی وغیرعاقلانه می دانیم .

۳تلاش دوجانبه برای حل مشکل

واقعیت اینست که همه ما انسانها در خلقت با یکدیگر برابریم و ناگزیریم روی کره زمین در کنار هم زندگی کنیم . برتری جوئی های ما نسبت به یکدیگر حقیقت را تغییر نمی دهد . اما شیوه زندگی و همزیستی ما را با تنش مواجه می سازد . انسانها در طول قرنها به دلیل جهل و نادانی به تعصبات دینی ، قومی ، ملی و جنسیتی دامن زده اند ، انسانهای قوی انسانهای ضعیف را به بردگی گرفتند و یا مردان ، در طول تاریخ به زنان ستم ها کرده اند . هر چند انسان قدمهای بزرگی در علم و دانائی برداشته اما این ستم هاهنوز به پایان نرسیده است . تعصبات کور گاه منجر به قتل عام و نسل کشی هائی در طول تاریخ شده است. از نمونه های آن در تاریخ معاصر می توان قتل عام ارامنه در اوائل قرن بیستم ، کشتار یهودیان توسط نازی ها در نیمه اول قرن بیستم و قتل عام مسلمانان در بوسنی وهرزگووین توسط کروآت ها در اواخر قرن بیستم بر شمرد . اعلامیه جهانی حقوق بشر که بندهای گوناگون آن نشان دهنده آن است که انسان گامهای بلندی در مسیر دانائی برداشته است ، حدود ۶۰ سال پیش به تصویب رسید اما هنوز جامعه جهانی شاهد اجرای فراگیر آن نیست . هنوز در بعضی از کشورها مانند ایران افرادی به دلیل تبلیغ حقوق بشر و دفاع از آن مجازات می شوند . چرا که تعصبات ، خرافات و قدرت طلبیهای جاهلانه هنوز جای خود را به دانائی نداده است . بدبینی وهراس از یکدیگر به دلیل اختلاف عقیده و مذهب ، ترس وهراسی موهوم وخرافی است که جامعه انسانی از آن هیچ سودی نمی برد اما گاهی سیاست پیشگان دغل بازاز این اختلافات حربه ومحملی برای پیشبرد اهداف غیر انسانی خویش می سازند . برای همزیستی مسالمت آمیز روی زمین که خانه مشترک همه ماست باید تلاش کنیم . من معتقدم که جهل ، ریشه اصلی همه نابسامانی ها و ناهنجاریها است . برای از بین بردن بدبینی و هراس موجود میان غرب ومسلمانان ، اندیشمندان هر دو طرف باید اقدامات جدی انجام دهند . از اولین گامهای مهم و موثر واداشتن قدرتها و دولتها به بازگشت به مرزهای کشور خویش است . نیروهای نظامی غربی نمی توانند پیام آوران صلح و دموکراسی برای مسلمانان باشند . این دانشمندان و اندیشمندان و هنرمندان هستند که می توانند درباره مفهوم صلح ، دموکراسی و حقوق انسانی بحث کنند و بکوشند ملتها را با این مضامین بیشتر آشنا کنند . نواندیشان اسلامی نیز باید نقش مهمتری را در جوامع اسلامی ایفا نمایند . اگر مسلمانان نتوانند از بند خرافات و بسیاری از باورهای غلط که در زندگی روزمره خود گرفتار آنند رها شوند ، نخواهند توانست گامهای بزرگی در مسیر دانائی و بهبود وضعیت زندگی خویش بردارند . به عبارت دیگر ما نیازمند یک تلاش دوجانبه از سوی غرب و مسلمانان هستیم . دولتهای غربی باید در سیاستهای خود نسبت به کشورهای اسلامی تجدیدنظر کنند . به منابع انرژی و ثروت هائی که در خاورمیانه وجود دارد می توان از راههای عاقلانه و انسانی و معاملات منصفانه دست یافت . راههایی که هزینه آن بیشتر از ایجاد تنش، جنگ و ناآرامی نیست. همه کشورها و جوامع برای ادامه زندگی به یکدیگر نیازمندند . تنوع عقاید، افکار و فرهنگها از زیبائیهای جامعه بشری است ، به شرط آنکه همه به عقاید یکدیگر احترام بگذاریم وهیچیک خود را برتر از دیگری ندانیم و برای اصلاح اشتباهات و رفع کاستی های خود از تجربه های یکدیگر بهره ببریم . در فرهنگ غرب نکات آموختنی و زیبائی هایی وجود دارد که مسلمانان بدون تعصب می توانند آنها را بیاموزند و به فرهنگ خود بیفزایند همچنانکه در فرهنگ ملل گوناگون اسلامی ویژگیهای جالب و زیبائی وجود دارد که غرب می تواند از آن بهره ببرد . برای از بین بردن ترس و بدبینی باید یکدیگر را از راههای درست بشناسیم . برا ی پیدا کردن راههای درست شناخت، باید بیندیشیم و با یکدیگر گفتگو کنیم . جهان پر از تنش امروزکه از هر سوی آن آهنگ شوم و ترسناک جنگ به گوش می رسد ، محتاج نهضت و حرکتی بزرگ و شجاعانه از سوی اندیشمندان وهنرمندان جهان اسلام و غرب است . نهضتی مبتنی بر عقل و صداقت برای مبارزه با ریشه های خشونت .

نویسنده: صدیقه وسمقی

منبع : http://www.nedayeazadi.net/1392/03/2968

نظر دادن مسدود گشته است.

آخرین نوشته ها