وبگاه تخصصي مجله ميهن، Mihan Magazine Afghanistan
بروزرسانی: ۹:۴۹:۱۹ - سه شنبه ۸ ثور ۱۳۹۴
اشراف به دموکراسی

اشراف به دموکراسی

این بحث را با بیان فشرده از ارزشهای مردمی باید آغاز کرد. ارزشهای مردمی در حقیقت پایبندی نظام بر مبنای مولفه های عدالت گرا و برابری است که زیربنای توسعه ی حقوق شهروندی را در ساختار یک دولت نهادینه می کند. جامعه شناسان سیاسی مردم و ارزشهای وابسته به مردم را اساس و ریشه مشروعیت دولت های دموکراتیک تعریف کرده اند و کاراترین عنصر در امر توسعه و پایداری یک نظام را توجه دولت بر خواسته های مردمی تلقی کرده اند. ارزش های مردمی در صورت تحقق و

نهادینه شدن در امر زدودن تمامیت خواهی و تک روی و انحصار اقتدار از کارا ترین زمینه به شمار می رود. همیشه ویژگی دولت ها ی متعهد عطف نگرش و میل به ارزش های مردمی است. یعنی مبنای مشروعیت و پذیرش هر دولت وابسته به نوعیت پرداخت آن نظام به نیاز های مردم می باشد. دولت ها و ساختارهایی که در امر نهادینه سازی ارزش های شهروندی و انسانی دولت شوندگان توجه می کنند دولت های مطلوب قلمداد می شوند. و متعهد به امر دموکراتیک. اما ارزش شناسی و دریافت جایگاه مردم در چهارچوب نظام های حاکم در کشور های پیرامونی  همیشه به دور از سازواره های خردی و رو به میل دموکراتیک می باشد. به همان پیمانه ای که ارزش های توسعه طلب و خردمدار در جهان سوم نوپاست نقش مردم هم در اداره و ساختار اقتداری اندک است. اما آن چه که من درین نوشتار می خواهم عنوان کنم این است که وضعیت حضور مردم با چنین ویژگی هایی، پایدار و دایمی نیست. یعنی آینده نهفته در تصمیم مردم است اما نیازمند آگاهی فراگیر و همه نگر در سطوح گوناگون آن. زیرا فرایند آگاهی از حقوق مدنی و شهروندی می تواند اقتدار و قدرت زوال ناپذیر را به بار آورد.

مردم می توانند با آگهی از روند کنونی و اتخاذ اراده ی ملی خود فاعل سرنوشت و بخت خویش شوند. و ارزش های مدنی و شهروندگرا را نهادینه کنند. دموکراسی هم با اشتراک و سهم گیری مردم درسیاست مجال می یابد. آن چه که مهم و حیاتی است تفسیر ارزش ها و ساختارهای مشارکت پذیر است. همان گونه ای که افراد غیر دموکراتیک ملی گرا و مردم گرا نمی توانند باشند. مشارکت هم در ساختار های سنتی تک گرا به میان نمی آمد. برای نهادینه شدن و عملی شدن ارزش های مردمی در متن سیاست و دولت باید زیر عنوان مشارکت امر نیازی توسعه ارزش های مشارکتی و تکثرگرا  انداموار خود را آماده سازد. مردم در ساختار یک نظام به مثابه ی روح در بدن ارزشناک است در تاریخ سیاست های تک رو و دیکتاتورگرا ساختار به دور از مردم را ستمگرا و عدالت گریز خوانده اند و از چشم انداز تاریخی آینده ی این نوع ساختارها محتوم بر شکست بوده است. بشری که امروز به نهادینه سازی انواع و شکل های دموکراسی میل دارد و در راستای به دست آوردن آن قربانی بزرگ را داده است دلیل اش این است. دیگر نمی خواهد متهم تاریخ قرار گیرد. گرایش به مشارکت و ارزش های مردم گرایی فرایند تلاش های خردی و عقلانی انسان ها در ادوار تاریخ جهانی است که امروز می تواند آینده با اعتماد و صیانت شده را برای انسان امروز بار آرد. همه ی ملت های جهان امروز این ارزش را پذیرفته اند و در راستای نگهداری آن کوشا هستند. اقتدار دموکراسی ریشه در حوزه ی عمومی دارد که همانا نضج گرفته از خرد جمعی است. مبنا دانستن مردم در شمایل قدرت و اقتدار راستین، دموکراسی را به دایره المعارف عدالت خواهانه ی مردمی مبدل کرده است. نباید از یاد برد که ساختار دموکراسی مطابق به ویژگی های بومی هر سرزمین متفاوت است. تنوع فرهنگی و روح تاریخی هر قلمرو می تواند برای خود نوعی دموکراسی را انتخاب کند. اما این امر در بعضی از کشورها مورد بحث است نه در همه قلمرو های دیگر. آن چه می تواند در امر پیدایش قدرت مردمی و شجاعت مردمی میدان و مجال آسیب ناپذیر را فراهم کند در حقیقت همین ارزش های مدرن و تجربه ی مردمی شدن قدرت است که ما در آستانه ی پذیرش آن در کشور خود قرار داریم. ساختار های نظام های سیاسی در همه جا نشان داده که مردم می تواند عامل تعیین سمت و سو های قدرت باشند. تقدیر قدرت سیاسی در ساختار های مشارکت پذیر و دموکراسی گرا در دست مردم است. مولفه ها در ساختارهای عدالت پسند و مردم گرا مبنای خرد و عقلانیت سیاسی دارد. با این پیش درآمد می خواهم به شناسایی قدرت مردم در آینده ی سیاسی افغانستان بپردازم. آن چه که مایه ی مردمی شدن قدرت به شمار می رود موجودیت موج های رو به توسعه ی گرایش مردم به مولفه های دموکراتیک و مردم گراست. مردم ما در سه بار برگزاری انتخابات نشان دادند که با بهای انگشتان خود و خطرهای بزرگ می خواهند زمینه های قدرت مدنی را برای آیندگان شان بیافرینند. انتخابات که خود از رکن های مهم و سازنده ی دموکراسی است توانست آغوش مردمی را برای خود باز کند.هوای تازه ی ارزش های مردمی در ماهیت ساختار سیاسی افغانستان چنان به وزیدن آغاز کرده که مردم اینک می دانند که چگونه اراده کنند و در نظام سهم بگیرند. ما به چشم اندازهایی که مظهر خرد باورانه و ارزش های عقل گرایانه دارد امید وار هستیم. مردم ما امروز نهال نوپای ارزش های ملی را برای دورنمای تاریخ شان پرورش می دهند. مردم در گذشته در متن اراده سازی ها و تصمیم گیری ها سهیم نبودند. نگاه به حق و حقوق شهروندی انسان گذشته مبنای تکلیف گرایانه داشت نه شهروند محور یعنی انسان دیروز انسان مکلف بود  نه محق. در حالی که در فرایند ساختارهای مردمی انسان بر اساس برابری ارزش های انسان مدار خود تعریف می شود و او را صلاحیت نگرش و پرسش های عدالت خواهانه می دهد. و آینده ی سیاسی او را بر مبنای خرد و ارزش های انسانی اش تضمین می کند. در ساختارهای این گونه یی دولت به عنوان یک دستگاه در برابر خواست ها و نیازهای مشترکین خود پاسخگو و مسوولیت به دوش است.  قدرت دارای مبنای مردمی است. خرد همگانی، تنوع و کثرت گرایی از ویژگی های این گونه ساختار است. آن چه در ماهیت این نوع ساختار وجود دارد مولفه مشارکت و سهم داشتن مردم در قدرت است. البته مشارکت در مفهوم حضور مردم در ماهیت نظام و دادن صلاحیت به مردم می تواند تعریف شود. یعنی قدرت رده ی واحد ندارد بل به رده های مردمی تقسیم می شود و همه ی مردم از اقتدار بودن در ماهیت قدرت برخوردار هستند. مفهوم مشارکت بیشتر از طرف شهروندان مبتنی بر نتایج  فعال نهادهای مدنی و شهرونداگرا عنوان می شود و با به دست آمدن زمینه های عادلانه قدرت تحقق می پذیرد. نفس قدرت در ساختارهای مشارکت پذیر مبنای مشروع دارد و همان اراده و فعالیت مردمی است که مشارکت را به بارآورده است. مشارکت سیاسی راه حل مهم و اساسی برای بخشبندی قدرت به مردم و هویت های متفاوت سیاسی شمرده می شود. راه رسیدن به مدنی شدن اقتدارهم از مشارکت می تواند به دست آید. مشارکت بستر تحقق ارزش های متفاوت و برابرساز همه هویت های دیگر است. در صورت مشارکت مردم و نیروهای سیاسی تک روی و استفاده ی فردی از اقتدار سیاسی کاهش یافته و تصمیم گیرنده عمومی مشارکین قدرت اند. مشارکت سیاسی را تا هنوز دموکراسی نو پا و جامعه در حال شدن ما هم تجربه نکرده و ادعای این پدیده ی مهم وعادلانه ساز قدرت هم از نشانی نهادهای مخالف دولتی هم شمول گرایانه مطرح نشده و در میان مردم به عنوان زمینه ی بخش سازی عادلانه ی قدرت شناختانده نشده است اما با وجود این همه برداشت باید گفت در صورت دگرگون شدن فضای سیاسی و میدان یافتن موج های مشارکتی در قدرت سیاسی ما می توانیم شاهد کامروایی مردم از آینده ی خودشان  برای خودشان باشیم نه یک جمع اقتدار گرا. رسانه ها تحولات فراوان ادبیات سیاسی و توسعه مخاطب یابی سیاست به عنوان مهم ترین ارزش حیاتی همه زمینه ساز آینده ای است که مردم در آن همه کاره اند.

به همین اساس است که من ادعا دارم که آینده در دست ماست یعنی ما زمینه های مردمی شدن قدرت در حرکت هستیم. با تجربه کردن ارزش های مردمی در سیاست می توانیم زمینه ی مشارکت فعال مردم را در قدرت به دست آوریم یعنی می شود بدان جا رسید و شاهد آرمان شهر مردمی در ساختار قدرت بود. مشارکت  سنتی سیاسی می تواند پدیده های ناب و مردم ستیز را نابود کند. مولفه های مردمی قدرت و نهادینه شدن مشارکت در برابر استفاده های تک روانه از قدرت و مبنای سنتی قدرت ارزشمندترین زمینه ها به شمار می روند. مبتنی بر پیامی تاریخی از سیاست ها کشورهای مردم گرا و دموکراسی گرا باید گفت: ارزش هایی که امروز دموکراسی را جهان شمول ساخته و به آرمان شهر انسانی مبدل کرده عبارت از مردم در متن قدرت به گونه ی فعال و قدرت بر مبنای اراده ی مردمی که در کل تفسیر از مشارکت را می رساند. تفاوت قدرت سنتی و تک رو با قدرت های مشارکت پذیر در مبناهای قدرت است. در ساختارهای تک رو یک گروه بدور از حوزه ی عمومی و خرد جمعی اعمال قدرت می کنند بر مردم و در ساختارهای مشارکت پذیر و مردم گرا، همه ی مردم بر همه ی مردم غالب اند و همه کاره تمام شهروندان است. اعمال کنندگان قدرت در برابر همه ی شهروندان مسوولیت دارند و پاسخگو می باشند. ساختارهای غیر مردمی تنها اعمال کننده ی سیاست های که بر میل و خواست خودشان است نه مردم. این جاست که دموکراسی برای گریز از چنین آفت مشارکت واقعی را به عنوان زمینه ی کار ساز معرفی می کند.این زمینه با سهم گیری آگاهانه ی مردم تحقق می یابد. ما اگر برای اینکه بتوانیم با وجود داشتن تفاوت های هویتی برابر باشیم چاره ی جز پذیرش مشارکت و اقدام به عملی شدن مشارکت نداریم. ساختار بعدی دولت باید های مهم خود را درین مولفه ها معنا کند و آنرا بپذیرد. مردم ما نباید به این اندیشه باشند که تنها با رای دادن در پروسه ی انتخابات سهم خود را ادا نمودند. بل سهم و دخالت خود را در فرایند رای دادن و ساختار به میان آمده عملا داشته باشند. مفهوم مشارکت به گونه ی درست و واقعی آن در حقیقت نهادینه شدن ارزش ها و خواسته های مردمی در قدرت است. دولت بعدی باید عدم مشارکت مردم را در ماهیت خود جبران کند. پایه های اساسی نظام مردمگرا را رعایت کند و خود را متعهد به مولفه های سازنده دموکراسی بداند. مردم ما باید بدانند که تنها راه عملی شدن و احترام به رای شان، میزان مشارکت و مردمی بودن ساختار است. شیوه ی مردمی شدن دولت هم در اشراف مردم از ماهیت  ارزش های دموکراسی نهفته است. یعنی زمانی ساختار سیاسی مظهر عادلانه ترین نوع نظام  است که پذیرفته گان دموکراسی به ارزشمندی مولفه های دموکراسی اشراف داشته باشند. و آگاهانه امر دموکراسی را پذیرفته باشند و قدرت تصمیم گیری و پرسش گری را از مسوولین دارا باشند. چون معلوم است فرایند دموکراسی هایی که مردم پس از اشراف به مولفه های آن می گرایند. ساختار مردمی، عدالت محور و قدرت مشارکتی را  به گونه ی عادلانه ی آن برای مردم بار می آورد که امید است تجربه ی مردم ما و گرایش ما به زمینه های دموکراتیک ارزش های انسان باورانه را نهادینه کند و برایند مشارکت ما در جریان انتخابات پایان تک روی ها و تمامیت خواهی را اعلام کند. تا مردم در نتیجه ی مشارکت شان خود را صاحب سرنوشت و آینده های خود بینند و تاریخ فردا ها را از استبداد و خودکامگی به کانون ارزش های مردمی و مشارکت گرا مبدل سازند.

شیوا شرق

نظر دادن مسدود گشته است.

آخرین نوشته ها