وبگاه تخصصي مجله ميهن، Mihan Magazine Afghanistan
بروزرسانی: ۹:۴۹:۱۹ - سه شنبه ۸ ثور ۱۳۹۴
تلاقی حادثه 9 و 11 سپتمبر، نکته ی قابل تأمل

برج هاي دوگانه ی مركز تجارت جهاني فرو ريخت، تا دنيا برخود بلرزد و با تمام وجود احساس كند، كه طبل شوم و بد آهنگ تروريست ها، در امن ترين نقاط دنيا شنيده مي‌شود و فرا تر از زمان و مكان خاص حركت مي‌كند. اين معضل جهاني را ابر مرد جهاد و رهبر جبهه مقاومت ملی افغانستان شهيد مسعود دير زماني قبل پيش بيني كرده بود. در فاصله دو روز دو حادثه مهم در دو نقطه دنيا اتفاق مي‌افتد كه بدون ترديد هر دو حادثه بسيار دقيق و ماهرانه، مهندسي شده و هدفمند، انتخاب شده بود. نخستين حادثه نهم سپتمبر شهادت مظلومانه احمدشاه مسعود بود كه ورق سياهي در تاريخ خونبار اين مرز و بوم رقم خورد و عزيزترين زادة ميهن به دست شوم و نا مبارك تروريست ها، ناجوانمردانه به شهادت رسيد. حادثة بعدي يعني 11 سپتامبر نيز در نوع خود بي نظير بود. حادثه اي كه بدبين ترين و شكاك ترين كارشناس هاي دنيا نيز قادر به پيش بيني آن نبودند. و اينكه طرح و اجراي هر دو حمله را به تنهايي سازمان تروريستي القاعده بدوش داشته است يا نه؟!، هنوز در هاله ي از ابهام قرار دارد گرچه اسناد و شواهد بدست آمده  بويژه حضور مخفيانه و در عين حال قدرتمند اسامه بن لادن رهبر القاعده در جوار پايگاه عسكري دولت پاكستان در منطقه ابيت آباد، دال بر تباني سازمان ISI در اين حملات مي باشد.

 آمريكا قدرتمندترين كشور دنيا با وجود امكانات خاص و در خور توجه و داشتن سازمان مهم اطلاعاتي و جاسوسي چون (C.I.A)  چنين به لرزه مي‌افتد. و خواب راحت از چشمان مردمانش رخت بر مي‌بندد. چهره هاي سياسي و مهم كاخ سفيد آنگاه متوجه مي‌شوند، كه همه چيز را نمي‌شود بر روي كاغذ و يا حافظه ابر كامپيوترهاي قوي سازمان اطلاعات C.I.A محاسبه كرد. دور انديشي ايجاب مي‌كرد كه بايد از تجربة افرادي مثل احمدشاه مسعود استفاده شود چون اين تجربيات ماحصل دوران حدود 20 سال واندي مبارزه بود او با انواع و اقسام گروه ها مختلف تروريستي و سازمان های استخباراتی، مبارزه كرده بود.

یک نكتة مهم، اساسي و قابل تأمل در بين اين دو حادثه مهم که در دو نقطه جهان به وقوع پیوست، نهفته می باشد و آن اين که هر دو حادثه از یک مرکز و برای رسیدن به یک هدف، سازماندهی شده است.

مثلث، طالبان- ISI- القاعده، به رهبري ارتش پاکستان، مي‌خواستند با حذف مسعود مهم ترين و اصلي ترين مانع پيش روي خود را در افغانستان از ميان بردارند و با فارغی بال و آسودگي خيال، دست به تشكيل يك نظام متمركز و منسجم تروريستي تحت الحمایه پاکستان زیر عنوان «امارت اسلامی» در قلب آسيا،( افغانستان) بزنند. آنگاه پس از استحکام آن در پیوستگی نظامی و جغرافیایی پاکستان در گام بعدی برنامه های بر اندازی را در كشورهاي دیگر بویژه در منطقه آسیای مرکزی، خلیج فارس و خاورمیانه  رویدست داشتنتد تا در جغرافیای بزرگ کشور های اسلامی، خلافت اسلامی را تاسیس نمایندو بعد جنگ های صلیبی و تروریستی شان را در اقصاء نقاط گیتی با قوت هرچه تمامتر، سازامان دهی کنند. و از منظر دیگر هرگاه به همچو قوتی مبدل نمی شدند با توجه به این که، ريشه و شالودة آن ها در سرزمین پاكستان نهفته است و طرفداران سينه چاك زيادي در آن ديار داشتند و افزون بر آن مدارس دینی پاکستان می تواند سالانه حدود 3 تا 4 هزار جنگجو داوطلب در اختیار این مثلث شوم قرار دهد، لذا اقلاً مي‌توانستند افغانستان پس از مسعود را، به هسته مركزي و قدرتمند اعمال تروريستي در سطح دنيا مبدل سازند و با تقويت مافياي مواد مخدر، ترور، وحشت و ارعاب هر لحظه كه اراده كنند؛ نظم و امنیت دنيا و كشورهاي منطقه را، برهم بريزند. البته نميتوان از پشتوانه دلارهاي نفتي، بعضي از كشورهاي عربي غافل و پيشپا بين نيز گذشت كه بدون اينكه عمق فاجعه را درك كنند. فقط ظواهر امر و تقويت حكومت ديني مورد نظر آن ها باعث جلب توجه شان به اسامه بن لادن، القاعده و طالبان شد. لذا طالبان مي‌توانستند با تكيه بر دالرهاي نفتي اعراب و مافياي مواد مخدر يك حكومت متمركز و مقتدر و سياهي را در منطقه ايجاد كنند.

در بررسي علل و عوامل اين نوع تحركات؛ طالبان، القاعده، ترور احمدشاه مسعود و حمله به برج هاي دوقلوي تجارت جهاني، به يك نكته حایز اهميت و مهم مي‌رسيم. و آن اينست كه طالبان بعد از به شهادت رساندن احمدشاه مسعود، در تمام ابعاد سعي مي‌نمودند كه تجديد قوا، سازماندهي اردوي نظامي، اقتصادي و سياسي شان را به حد اكمال برسانند و از هر لحاظ خود را تقویت ببخشند و پایگاه های نظامی شان را در تمامی بخش و نقاط مهم و استراتیژیک افغانستان مستحکم سازند البته تنها مناطقی که مبدل به پایگاه آنان نشده بود همانا اراضی آزاد و تحت قلمروی دولت اسلامی افغانستان و جبهه مقاومت ملی در شمال شرق افغانستان بود که شاید برای تصفیه و استحکام مواضع و پایگاه های شان در این مناطق پس از شهادت مسعود، فکر می کردند که بیشتر از دو ماه وقت، نیاز نداشته باشند  ، لذا منطق و بينش سياسی حكم مي‌كند كه نقشة ترور احمدشاه مسعود را باید اقلاً یک ماه قبل از حملات یازدهم سپتمبر، به اجرا در آورند تا بتوانند چنانی که ذکر شد افغانستان را یک پارچه در اختیار داشته باشند و حکومت خود را اعلان کنند. ترور احمد شاه مسعود مانند یک شکار طرح ریزی شده بود  که بایست از نخستین روز های ورود تروریستان به قلمرو جبهه مقاومت ملی در شمال کابل تا 11 سپتمبر، عملی می شد. اما حمله به مرکز تجارت جهانی در نیورک و پنتاگون، دقیق و حساب شده طراحی شده بود و نمی توانست روزی و ساعتی و لحظه ای در آن تغییر رونما شود. سردمداران نظامی سیاسی اسلام آباد در نتیجه تلاش های سیاسی و دیپلماتیک در سطح بین المللی و بویژه به علت بی اعتنایی غرب به قضیه افغانستان و همسوی واشنگتن و لندن از سیاست های دولت پاکستان در قبال دولت اسلامی افغانستان به رهبری پروفیسور برهان الدین ربانی، نیک می دانستند که غرب در برابر کشته شدن احمدشاه مسعود فرمانده تنها جبهه مقاومت در افغانستان، واکنشی از خود بروز نخواهد داد. بناءً طی یکی دو ماه یعنی از شهادت مسعود با زمینه سازی های که شده بود و راهی را که برای ورود تروریستان برگزیده بودند فکر می کردند تا 11 سپتمبر، بخوبی می توانند حکومت دلخواه و دست نشانده شان را در کابل و همینطور در کل افغانستان مستقر سازند و به تجديد قوا بپردازند. که تقدیرات الهی چنین نرفته بود و خداوند سرنوشت مردم و آینده مقاومت ملی را طور دیگری رقم زده بود و آن همانا، گره خوردن منافع دولت اسلامی و مقاومت ملی مردم افغانستان با منافع ملی دولت امریکا و کل مردم آزادیخواه دنیا در فاصله نهم و یازدهم سپتمبر بود، که به اثر همانگی  نیرو های جبهه مقاومت ملی به مثابه نیرو های زمینی ای با نگیزه وکار آزموده با نیروی هواهی ایالات متحده امریکا، موجبات آزادی کامل سرزمین های افغانستان، سر کوبی طالبان و القاعده و شکست سیاست های تجاوز کارانه اسلام آباد را فراهم آورد، امریکا رهبری ائتلاف جنگ با تروریزم را که تا دیروز مسعود با دست خالی بدوش می کشید، به عهده گرفت.

به این ترتیب عدم دسترسي به موقع تروریستان به احمدشاه مسعود باعث شد كه برنامه ريزي  و اجراي طرح مثلث، طالبان- ISI – القاعده، دستخوش حوادث و مشکلات غیر قابل پیشبینی شود. لذا ترور مسعود در فاصله 48 ساعت مانده به آغاز عملیات 11سپتمبر در امریکا، تمام معادلات سياه و تروريستي و شوم آن ها که پس از حذف احمد شاه مسعود برنامه ریزی کرده بودند، را به هم ريخت.

والا اگر طالبان طبق برنامه سنجيده شده و هماهنگ عمل مي‌نمودند يعني حدود دو ماه قبل مي‌توانستند احمدشاه مسعود را به شهادت برسانند آنگاه نقطه ضعفهاي اردوي شان را برطرف نموده و نكات مثبت را تقويت مي‌نمودند. هيچ قدرت جهاني نمي‌توانست در مدت زماني كوتاه بر آنان استيلا يابد با اين وجود حملات بعدی به آمريكا نيز با يك نظم و هماهنگي خاص انجام مي‌شد و جهان به سمت و سوئي سوق داده مي‌شد كه بايد حاكميت تروريست را تجربه كند، دهكده جهاني بايد در مقابل حكومت ارعاب، زور و وحشت سر تعظيم فرود مي‌آورده، زماني مي‌رسيد كه سنگ روي سنگ بند نمي‌شد. و غفلت جهانيان و خواب خرگوشي آنها دنيا را به سمت جور و ظلم و تباهي سوق ميداد.

پس مشاهده مي‌كنيم که میان این دو حادثه تروریستی از لحاظ؛ ماهیت و محتوا و هدف یک رابطه تنگاتنگ و عمیقی وجود دارد که تقریبا لازم و ملزوم یکدیگر، پنداشته می شود.

زندگی پر بار و مرگ پر درد و اندوه شهید مسعود، دو ثمرة مهم براي جهان بشریت به همراه داشت؛ ثمره اول؛ برملا شدن ماهیت پوچ کمونیزم شوروی و شکست ارتش سرخ که به اثر جهاد و مبارزات بی امان مردم افغانستان که مسعود در آن نقش اساسی و محوری داشت، مسیر گشت و جهانیان از شر کمونیزم نجات یافتند. ثمرة دوم؛ ایستادگی و مقاومت در برابر تروريزم بين المللي و معرفی چهره سیاه و خطرناک این پدیده ی خانمانسوز و بی رحم و حامیان منطقه ای آن در انظار بین المللی، بود. آنهائي كه داعيه حكومت بر اقساء نقاط جهان را با بي رحمانه ترين شكل آن در سرمي‌پروراندند.

 او برخواسته از ميان ملتي است كه بيشترين تاوان را در قبال نبرد با تروريزم و افراط گرایی، نسبت به ساير ملتهاي جهان پرداخته اند. لذا جهان و جهانيان كاملاً مديون او و مردمش هستند آمريكائي ها نيز در خواب و رؤيا هم نمي‌پنداشتند كه بدون ثمرة خون اين شهيد بزرگوار و ساير همرزمان جهادي و مسلمانش به اين راحتي بتوانند در برابر تروريزم بين المللي به سركردگي بن لادن استيلا يابند. چنانی که با گذشت این همه سال که امریکا رهبری جنگ علیه تروریزم را به عهده دارد، نگرانی ها در مورد شکست احتمالی غرب در افغانستان علی رغم کشته شدن اسامه بن لادن رهبر سازمان القاعده، بیشتر  گردیده که برخی نظریه پردازان در کشور های غربی را به این نتیجه رسانیده است که امریکا بایست بخاطر حفظ حیثیت و آبروی خویش و جلوگیری از شکست در برابر گروه های که مسعود به تنهایی در مقابل آن ها می رزمید، دنبال راه های دیگر برآید تا جلو شکست را گرفته و منافع دراز مدت غرب بویژه امریکا در خاور میانه بزرگ را در برابر رقیبان بزرگ منطقه یی شان حفاظت نمایند. از جمله؛ کورا سول گلد ستین Cora Sol Goldstein استاد و پروفیسر علوم سیاسی در دانشگاه دولتی کلیفورنیا و مولف کتب مختلف در امور نظامی و سیاسی، در مجله بنام «جنگ های کوچک» در مقالۀ تحت عنوان:” President Obama: look for a new Massoud*” از اوباما می خواهد که در جستوی مسعود جدید در جنگ با طالبان شود. به عقیده نویسنده یگانه مودلی رزمی که امریکا می تواند توسط آن طالبان را شکست بدهد و پاکستان را بجایش بنشاند پیروی از شیوه جنگ چریکی احمد شاه مسعود در مقابل شوروی ها، پاکستانی ها و طالبان است.

لذا در اين مرحله حساس جامعه جهانی بايد مسوولیت و رسالت بشري و انساني خويش را در قبال مردمی که تاوان غفلت سنگين جهانيان را می پردازد، چنانی که طی این یازده سال، ادا نموده اند به انجام برسانند. و تلاش همه جانبه و هرچه بیشتری در  امر سازندگي این كشور و نابودی لانه ها و مخفیگاه تروریزم بین المللی این دشمن مشترک جامعه بشری، از خود بخرج دهند.

نگارنده: انجنیر توریالی غیاثی 

Journal Article – Aug 10 2010 –*

http://smallwarsjournal.com/jrnl/art/president-obama-look-for-a-new-massoud

نظر دادن مسدود گشته است.

آخرین نوشته ها