اگرچه کمتر از چهل و نه سال عمر کرد و اگرچه امروز شصت سال از مرگش میگذرد، اما هنوز آنقدر بحث و گفتگو پیرامون اندیشهها، نوشتهها و زندگی خصوصی و حتا مرگش فراوان است، که گویی صادق هدایت هنوز در بین روشنفکران و در زندگی اجتماعی و هنری ایرانیان حضوری فعال دارد؛ اما به شکل یک اسطوره.
نویسندگان، پژوهشگران و منتقدان در ایران و جهان همچنان در بارۀ او مینویسند. یکی چندین صفحه در مورد ارتباط سبیل “بال مگسیاش” با سبیل آدولف هیتلر نازی مینویسد که باید در افکار “آریامحور” و “سامیستیزانۀ” او تجلی یافته باشد و آن را دلیل باور او به برتری نژاد آریایی میخواند. دیگری سفر او به تاشکند به دعوت نویسندگان شوروی را دلیل نزدیکی او به افکار سوسیالیستی اتحاد شوروی و حزب توده تفسیر میکند. آن یکی ارتباط کلاه پهلوی را که هدایت باید در زمان رضاشاه اجباراً بر سر میگذاشت، با ناامیدی او از زندگی فردی و اجتماعی توصیف میکند. نزدیکان هدایت سانسور رضاشاهی را عامل خودکشی او میدانند و میگویند او شیرینی زندگی را در نوشتن و انتشار افکارش بدون سانسور میدید، ولی نخستین ممنوعالقلم ایرانی است. و باز فرد دیگری “سیری از زندگی” هدایت را ادامۀ افکار عارفانهای میداند که زندگی زمینی را بیاهمیت میشمارد و چشم به رستگاری بعد از مرگ دوختهاست و گاه “بوف کور” مهمترین و معروفترین اثر هدایت به آیینهای “جادویی” تشبیه میشود که هر کس خود را در آن میبیند.
این سردرگمی و چند بُعدی بودن برداشت از زندگی، مرگ و آثار صادق هدایت نشان از اسطوره شدن مردی در تاریخ معاصر ایران دارد که روح و جسم، عشق و علاقه، ترجمه و نوشته و زندگی و مرگش متفاوت از همعصرانش بود. زندگی هدایت با دورهای متلاطم از تاریخ ایران و جهان همزمان بود: کودکیاش با حوادث انقلاب مشروطه مصادف بود؛ ده یا یازده سال داشت که جنگ جهانی اول شروع شد؛ چهاردهساله بود که انقلاب اکتبر روسیه پیروز شد و ۳۶ ساله بود که جنگ جهانی دوم آغاز شد. کودتای ۱۲۹۹را شاهد بود، هم قدرت گرفتن رضاشاه را دید و هم سقوط او را. اوج جنبشهای چپ در ایران را مشاهده کرد و بالا گرفتن جنبش ملی شدن نفت را شاهد بود. اما دو سال پیش از آن که کودتای ۲۸ مرداد سی و دو مصدق را سرنگون کند، او برعلیه زندگی خود کودتا کرد… کمی پیش از آن گفته بود: “همه از مرگ میترسند من از زندگی سمج خودم”.
حجم آثار بهجایگذاشته از هدایت در عمر کوتاهش و نوع نوشتههای او حکایت از عشقی پاک و توانمند به آفرینش هنری و “انقلابی نو” در ادب ایران دارد. هدایت برای کارهای خود از نوشتن شعر که در آن زمانها رایج بود، دوری گزید. او داستاننویسی و نمایشنامهنویسی را برگزید که نشان دهندۀ تأثیر از ادبیات غربی است که هدایت بهخوبی با آن آشنا بود و دهها اثر مهم آن زمان را به فارسی برگردانده بود. او همچنین نقاشی میکرد که شاید از پاریس و از فرهنگ فرانسه یاد گرفته بود. هدایت هیچگاه مستقیماً وارد سیاست نشد، اما مسایل اجتماعی را از آغاز زیر ذرهبین خود گذارده بود. او هنوز بسیار جوان بود که با نوشتن کتاب “انسان و حیوان” و “فواید گیاهخواری” نشان داد به دنبال تغییر رابطۀ انسان با دیگر موجودات کرۀ زمین است.
در کانون نقد هدایت روابط سنتی قرار داشت که در آن سالها پیرامون جامعۀ ایران تنیده شده بود. اگر ما امروز روبرویی صادق هدایت با مرگ را شجاعانه یا، آنطور که احسان نراقی گفته، عاشقانه بنامیم، بیشک برخورد او با قوانین دستوپاگیر سنتی بیمهابا و بیباکانه بود. صادق هدایت اگرچه روح تجدد را دریافته و سنتها را میشکند، اما همواره در مرزی باریک، بین این دو زندگی میکند. خواهان دگرگونی است و به روشنفکری نوع غربی علاقهمند است. داستان مینویسد و در آنچه مینویسد، اسلوب و قوانین خاص و سختی را به کار میبرد؛ زبانش به زبان مردم نزدیک است و نوشتههایش پر است از اصطلاح و ضربالمثل. به قهوهخانه نمیرود تا به نقالها گوش دهد؛ مثل پاریسیها کافهنشین میشود و با یاران و همنشینانش بحثهای روشنفکرانه و نواندیشانه دارد.
پژوهش در باره او در محیط دانشگاهها و درمیان نویسندگان و اهل اندیشه همچنان ادامه دارد. در ایران به چشم یکی از دو سه بنیادگر نویسندگی نوین ایران و در خارج به عنوان نماینده ادبیات داستانی نوین به او می نگرند. برای جوانان ایرانی شگفتیهای جهان او همچنان جذاب است.
“سام کلانتری” و “محسن شهرنازدار” که چند نسلی از او جوانترند، روایتهای گوناگون در بارۀ زندگی و مرگ او را در قالب فیلمی یکساعته به تصویر کشیدهاند. عنوان فیلمشان “از خانۀ شمارۀ ۳۷” است؛ شمارۀ پلاک خانهای در پاریس که هدایت در آن به زندگی خود خاتمه داد و از آنجا نامهها و کارتپستالهایش را برای خانواده و دوستانش میفرستاد. فیلم “از خانۀ شمارۀ ۳۷” جُنگی است تازه از نظرات گوناگون در بارۀ این سوالبرانگیزترین نویسنده و روشنفکر معاصر ایران. محور داستانگویی این روایت تصویری بخشی از درۀ عمیقی را که بین نسل هدایت و نسل امروز روشنفکران ایرانی است، پر میکند و با گفتههایی از آنانی که با هدایت همنشین بودند و یا به تحقیق و مطالعه در زندگی و آثار هدایت پرداختهاند، غنای بیشتری مییابد؛ افرادی چون جهانگیر هدایت، همایون کاتوزیان، مهرانگیز دولتشاهی، ناصر پاکدامن، احسان نراقی، محمد صنعتی، رامین جهانبگلو و کریستف بالایی. در این فیلم از همۀ امکانات موجود بهره گرفته شده تا به قول کارگردانانش، “آنچه که در زندگی او حضور داشته از خاک بیرون آورده و به تصویر گذاشته شود”.
“از خانۀ شمارۀ ۳۷” نگاهی است به زندگی شخصیتی جنجالی که خود نمایندۀ نسلی است که نیرومند و استوار و امیدوار پا به عرصۀ تغییر میگذارد، اما با گذشت زمان درمییابد که “سرنوشت پرزورتر از اوست”. این فیلم که ساخت آن نُه سال طول کشیده، اسفندماه گذشته برای نخستین بار در خانۀ هنرمندان تهران نمایش داده شد.
هفتۀ گذشته در لندن برای بزرگداشت هدایت به یاری بنیاد میراث ایران (Iran Heritage Foundation) مراسمی برپا شد که در آن این فیلم نیز به نمایش درآمد. در این مراسم همایون کاتوزیان، استاد دانشگاه آکسفورد به شرح زندگی و آثار هدایت بر اساس تازهترین اثر خود “صادق هدایت: آثار و جهان شگرف او” ‘Sadeq Hedayat: His Work and his Wondrous World’ به سخنرانی پرداخت.
بهار نوایی
جدید آنلاین