وبگاه تخصصي مجله ميهن، Mihan Magazine Afghanistan
بروزرسانی: ۹:۴۹:۱۹ - سه شنبه ۸ ثور ۱۳۹۴
در متن پانویس

“در متن پانویس” معرفی، نقد و خوانش مجموعه پانویس اولین مجموعه شعر رامین عرب نژاد موضوعی بود که برای نود و پنجمین جلسه گفتگو پلی میان نخبگان و شهروندان (سال هفتم) بنیاد آرمان شهر در نظر گرفته شده بود.
این برنامه روز دوشنبه 15 عقرب 1391 خورشیدی در دفتر هرات بنیاد آرمان شهر برگزار شد و بیشتر از چهل تن از شاعران جوان، فرهنگیان و اهل قلم در آن اشتراک کردند.
برنامه با دکلمه شعری از مجموعه پانویس توسط راشد رامز گفتگو گردان این جلسه و از شاعران جوان آغاز شد. سپس وی با معرفی کوتاهی از آرمان شهر و ذکر این مسأله که این نهاد مدنی در طول هفت سال فعالیت خود در افغانستان و به خصوص در شهرهای هرات و کابل بیشتر از صد هزار جلد کتاب منتشر کرده است و در کنار رایزنی های ملی و بین المللی در زمینه حقوق بشر دست به راه اندازی کلاس های کتاب خوانی، جشنواره های فرهنگی و جلسه های مختلف دیگری نیز زده است که از آن جمله می توان به جلسه نقد سیمرغ اشاره کرد. این جلسه که بیشتر از یک سال و نیم از عمر آن می گذرد روزهای دوشنبه هر هفته در دفتر هرات بنیاد آرمان شهر برگزار می شود و تعدادی از جوانان شاعر و نویسنده در آن شرکت می کنند. جلسه ای که با نمایش فیلم کوتاه و نقد و نظر دوستان در مورد آن آغاز می شود و با دکلمه و شعر و نقد پیرامون شعرهای خوانده به پایان می رسد و در حواشی خود مباحث فرهنگی و حتی اجتماعی را نیز دنبال می کند.
اما برنامه این هفته نقد سیمرغ به صورت خاص تری در مورد مجموعه غزل های پانویس برگزار شد. مجموعه ای که به باور تعدادی از دوستان صاحب نظر در این زمینه از مجموعه های مهمی است که در طول چند سال گذشته توسط یک شاعر جوان منتشر می شود.
در این جلسه نقدهایی توسط روح الامین امینی (شاعر و نویسنده)، افسانه واحدیار (شاعر و نویسنده) و علی اکبر نظری (شاعر) در مورد مجموعه پانویس خوانده شد. نقدهایی که از زاویه های مختلف به کار شاعری آقای عرب نژاد می پرداخت.
این نقدها به فراز و فرودهای شعرهای مجموعه پانویس اشاره هایی داشت. در همه این نقدها در مورد زبان کارهای این مجموعه اتفاق نظری وجود داشت و آن این که زبان این مجموعه زبانی ساده، روان و در عین حال مدرن است و شعرهای آن متکی بر عاطفه ای سیالی است که در آن ها جریان دارد. هر چند که در قسمتی از نقد علی اکبر نظری به این نکته اشاره شده بود که بعضی از غزل های این مجموعه در فضایی کلاسیک شکل گرفته است یکی از مباحثی که در بحث آزاد چند دقیقه ای را به خود اختصاص داد و این نظر، مخالفین و موافقینی داشت. خانم نیلوفر نیک سیر معتقد بود در این نقد تنها نباید به صفحات کتاب استناد می شد و باید نمونه هایی از شعرها نیز مطرح می گردید وی برخلاف آقای نظری اعتقاد نداشت که قسمتی از غزل های این مجموعه در حال و هوای کلاسیک شکل گرفته است.
اشاره به درونمایه بیشتر تغزلی این مجموعه در نقدها، بحث آزاد را با گفت و شنودهایی در مورد ظرفیت غزل برای حمل مفاهیم اجتماعی همراه کرد.
در بحث آزاد مسوولیت گردانندگی به اسماعیل سراب (شاعر و نویسنده) سپرده شده بود. آقای سراب اعتقاد داشت حمل مفاهیم اجتماعی به اندازه ای که از عهده شعر مدرن بر می آید در توان قالب های کلاسیک نیست و حتی همین نظر با شدت بیشتری از سوی آقایان عتیق اروند (نویسنده) و احمد موسوی (شاعر و نویسنده) نیز مطرح شد به این شرح که سنت تغزلی قالب های کلاسیک قدرت جولان کردن آن ها در مفاهیم اجتماعی را گرفته است. آقای موسوی معتقد بود شعرهایی که امروز در قالب های سنتی سروده می شوند در میانه دو حس عشق و نفرت به معشوق گیر مانده است در حالی که احساسات مختلف دیگری نیز هست که به آن پرداخته نمی شود.
در پاسخ به این ادعا روح الامین امینی با اشاره به مثنوی “غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت/ پیاده آمده بودم پیاده خواهم رفت) از محمد کاظم کاظمی شاعر و نویسنده شناخته شده افغانستانی و استناد به بیشتر کارهای او گفت با توجه به این کارها و کارهای زیادی دیگری از این دست که در آن ها به مفاهیم اجتماعی پرداخته شده و در مواردی این قالب ها به خوبی توانسته اند از عهده این مفاهیم برآیند باید گفت که این ظرفیت در این قالب ها موجود است.
در این بخش بحث هایی در مورد موسیقی در قالب های مدرن و سنتی شعر پارسی نیز صورت گرفت که هر کدام از این قالب با توجه به تفاوت موسیقایی موجود در آن ها مخالفین و موافقین خود را داشتند جمعی از دوستان حاضر در این جلسه معتقد بودند موسیقی چشم گیر در قالب های کلاسیک جدای از این که در موقع سرایش دست و پا گیری هایی برای هنرمند ایجاد می کند ذهن مخاطب را نیز مسحور خویش می کند در حدی که وی کمتر مجال می یابد به درونمایه شعر مراجعه کند و جمعی دیگر نظری بر خلاف این داشتند و معتقد بودند از آن جایی که مهم ترین ویژگی شعر خیال انگیزی آن است موسیقی قالب های سنتی شعر پارسی بر هر چه خیال انگیز تر شدن افکار شاعر کمک می کند و تأثیر گذاری این آثار بر مخاطب بیشتر است.
اسماعیل سراب در قسمتی از حرف هایش گفت قالب های سنتی شعر پارسی امروز رونق گذشته را ندارند و قالب مسلط شعر سپید است اما افسانه واحدیار و فروزان امیری نظر دیگری در این رابطه داشتند آن ها معتقد بودند در سال های گذشته بازگشت دوباره ای به قالب غزل صورت گرفته است گذشته از این که این قالب هم چنان مخاطبین بیشتری نسبت به دیگر قالب های شعر پارسی در افغانستان دارد.
البته این جلسه منتقدین دیگری نیز داشت منتقدینی که نسبت به خود آن نقد داشتند و معتقد بودند گپ و گفت هایی که در بخش بحث آزاد صورت گرفت باید بیشتر متمرکز می شد بر این مجموعه تا مباحثی که بخش زیادی از بحث آزاد را به خود تخصیص داد این دوستان معتقد بودند بحث آزاد در فضایی غیر متمرکز و غیر متعارف انجام شد. که البته فضای غیر سنتی این جلسه در بحث آزاد کاملا مشخص بود اما برگزار کنندگان این برنامه در این مورد نیز نظر خود را داشتند آن ها با اشاره به این نکته که معمولا جلسه نقد سیمرغ در چنین فضایی برگزار می شود یادآور شدند که اتفاقا پیش از برنامه قرار بر همین بود که در بحث آزاد اگر کسی نظری در مورد مجموعه داشت مطرح کند و بعد همین بحث ها مطرح گردد بحث هایی که به هیچ روی نمی تواند بی ربط به مجموعه پانویس باشد مجموعه ای که هم چنان در قالب غزل شکل گرفته است در حالی که امروز شاهد موج های رنگارنگ و متفاوتی در شعر پارسی هستیم و بدیهی است که در چنین فضایی باید دلیل رواج قالب غزل به عنوان یکی از قالب های مسلط در شعر معاصر بررسی شود. به خصوص در حالی که عده ای معتقدند رجوع مجددی به قالب غزل صورت گرفته است و این قالب مجددا به سمت هویت گذشته خود به عنوان مهم ترین قالب شعر پارسی حرکت می کند.
علت این همه دلتنگی تو چیست، بگو؟
صاحب دغدغه های دل تو کیست، بگو؟
گر دلت با دل دیوانه ی من هست بگو
ور دلت با دل دیوانه ی من نیست، بگو
با منی که به خوشی های تو دلخوش بودم
یک (برو) گفتن لب های تو کافیست، بگو
با من از هر چه که در شهر دلت می گذرد
با من از هر چه که در قلب تو باقيست، بگو
باز کن سفره ی دلواپسی ات را لختی
و از این درد که از چشم تو جاريست بگو
گفته بودی که شبی با تو غزل می گویم
آه، دیوانه! غزل های تو عالیست، بگو

***
باد زنگوله گشت و دره پر از همصدایی زنگ ها با مرگ
ماه از دره رفت و پر شده است آرزوی پلنگ ها با مرگ
من به دنبال جرأتی هستم جرأتی جنس آب های خلیج
جرأت این که روبرو بشوم آن چنان که نهنگ ها با مرگ
قزل آلا شبی که عاشق شد می رود سر به سنگ می کوبد
این چنین سود می توان برد از نسبت لخت سنگ ها با مرگ
می روم روبروی جوخه عشق دست ها بسته چشم ها بسته
یک به یک عاشقانه پر شده اند لوله های تفنگ ها با مرگ
سبز قرمز سفید آبی زرد همه یک رنگ می شود وقتی
در شب چشم هات می پیچد طول امواج رنگ ها با مرگ

نظر دادن مسدود گشته است.

آخرین نوشته ها