وبگاه تخصصي مجله ميهن، Mihan Magazine Afghanistan
بروزرسانی: ۹:۴۹:۱۹ - سه شنبه ۸ ثور ۱۳۹۴
دیوان ندیم کابلی

دیوان شعرهای عبدالغفور ندیم کابلی، شاعر اواخر سده سیزدهم و اواخر سده چهاردهم هجری قمری، از جمله آثار شعرای افغان است که موسسه ایرانی انتشارات نسیم بخارا آن را در سه هزار نسخه چاپ و منتشر کرده است.

پیشگفتار این دیوان به قلم مرحوم نیلاب رحیمی، رییس سابق کتابخانه های عامه افغانستان است که بخشی از آن را به معرفی شاعر اختصاص داده است.

در این پیشگفتار آمده است: “مرحوم ندیم کابلی از فحول سخنوران و شاعران بر جسته افغانستان است. وی فرزند رجب علی خان تاجر است که به سال ۱۲۶۸ هـ. ق. در محله شور بازار کابل بر بساط هستی پای نهاد. دروس دینی و علمی را نزد استادان دور و پیش خود فرا گرفت و در آموزش صرف و نحو و معانی و بیان توجه بیشتر مبذول فرمود.”

در مورد تاریخ تولد و وفات ندیم در مقدمه کتاب که به قلم محمد کاظم کهدویی است چنین آمده: “مرحوم عبدالغفور ندیم کابلی، به سال ۱۲۹۸ هجری قمری در کابل چشم به جهان گشود و سال ۱۳۳۵ هجری قمری چشم از جهان فروبست. آن گونه که محمد حیدر ژوبل آورده، عبدالغفور ندیم، پسر غلام حیدر کابلی در سال ۱۲۹۶ قمری متولد شده و در سال ۱۳۲۴ قمری وفات یافته، دارای دیوان چاپی و رساله مطبوع در صرف فارسی است.”

در پیشگفتار کتاب هم چنان احتمال وجود شعرهای دیگری از ندیم کابلی نیز داده شده است و گفته شده دیوان ندیم کابلی در۳۰ خرداد سال ۱۳۰۹ خورشیدی به اهتمام سردار عزیز الله خان قتیل، سفیر وقت افغانستان در تهران چاپ شده بود و با این حساب این دومین چاپ از این دیوان به شمار می رود.

شعر ندیم

ندیم کابلی شاعری است که رگه هایی قوی از “سبک هندی” در اشعار او به مشاهده می رسد و البته این مساله با توجه به تسلط سبک هندی در آن دوره در افغانستان که حتی تا امروز نیز می توانیم ردپاهایی واضح از آن را در بین بعضی از دست اندرکاران عرصه ادبیات ببینیم طبیعی به نظر می آید.

در پیشگفتار این دیوان در باره سبک شعرهای او این گونه گفته شده است: “ندیم در غزل پیرو سبک هندی بود و سبک هندی در سرزمین ما بر قریحه شاعران دو قرن اخیر نفوذ بیشتر دارد. به ویژه تعدادی از سخن پردازان تلاش کردند که قدم به جای قدم حضرت بیدل بگذارند و این رسم تا روزگار ما نیز ادامه یافت.”

در ادامه این سطور چنین آمده است که عده ای از سخنواران چیره دست به علت دشواری راه در این جولانگه عاجز ماندند و این نارسایی اثرات منفی ای را بر روی شعر ما گذاشت. نویسنده این پیش گفتار در مورد ندیم و مکتب بیدل چنین ادامه داده است: “اما کسانی که طبع مواج و قریحه توانمند و بیدار داشتند، توانستند بال و پر بگشایند و خود را بر چکاد سخن در چکامه سرایی و غزل برسانند که هیچ پژوهشگر تاریخ فرهنگ و ادب این مرز و بوم نمی تواند منکر پیشگامی و فضل و کمال آنان شود که مرحوم ندیم یکی از همان پیشروان به حساب می رود.”

با وصف این حرفها باید از ندیم در شمار شاعران سبک هندی و به خصوص در کنار شاگردان ابوالمعانی بیدل دهلوی نام بگیریم، اما آن چه در دیوان وی به ملاحظه می رسد نشانگر این است که هر چند ندیم با شعر سبک هندی آشنایی کامل داشته، اما شعر او شعری نیست که تمام و کمال در گستره سبک هندی قابل بررسی باشد.

هر چند گاهی با نوع بیان و ترکیب هایی که در سبک هندی قابل تعریف اند روبرو می گردیم، اما شاید نتوانیم به هیچ عنوان سراغی از پیچیدگی های رایج در سبک هندی و تزاحم تصاویر معمول در این سبک و به خصوص در شعر بیدل را در دیوان او سراغ بگیریم و سهل الوصولی بیان او نسبت به سبک هندی، گاهی مخاطب را به سمت “سبک عراقی” می کشاند و گاهی هم حتی به طرف “سبک خراسانی” راهنمایی می کند طوری که در مقدمه کتاب هم به این نکته اشاره ای رفته است و گفته شده بخشی از قصاید او به اقتضای شاعران سبک خراسانی سروده شده است.

با همه این ها نمی توان منکر رگه هایی قوی از سبک هندی در شعر ندیم شد تا جایی که گاهی بعضی از ترکیبات و تشبیهات استادان سبک هندی نیز بدون هیچ دخل و تصرفی وارد شعر او شده اند.

مفاهیم شعر کهن

از نگاه مفهوم تقریباً می توانیم اکثر مفاهیم شعر کهن پارسی را در دیوان ندیم سراغ بگیریم؛ مفاهیمی مانند عشق، عرفان، پند، مدح، مرثیه و… همان طوری که از نگاه قالب های شعر نیز قالبهای مختلف غزل، قصیده، مثنوی، مخمس، ترکیب بند و ترجیع بند عرصه طبع آزمایی او شده اند.

استقبال از آثار قدما و تخمیس بر شعرهای شاعران بزرگ تاریخ ادبیات پارسی در دیوان ندیم نمودی چشم گیر دارند و البته رد پای این بزرگان را گاهی به وضوح و گاهی در حد تقلید بدون ذکر مرجع در آثار او می توانیم بجوییم.

سراغ مطلب نایاب خویش کرده ندیم

ز سوز نیمه شب و آه صبحدم پیدا

دیوان ندیم کابلی/ صفحه ۱۹

ای ز فرصت بی خبر فکر نشاط از دل بر آر

خار خار این بساط از سینه غافل بر آر

دیوان ندیم کابلی/ صفحه ۸۶

به همین دو بیت از دیوان ندیم به عنوان شاهد مثال بسنده می کنیم که مضمون بیت اولی را در این بیت حضرت حافظ به وضوح می بینیم:

هر گنج سعات که خدا داد به حافظ

از یمن دعای شب و ورد سحری بود

و “ای ز فرصت بی خبر” بیت دوم هم اقتباسی است از این بیت ابوالمعانی بیدل دهلوی:

من نمی گویم زیان کن یا به فکر سود باش

ای ز فرصت بی خبر در هر چه کوشی زود باش

گاهی هم بیتهایی نیز در این دیوان دیده می شود که ضعف هایی مشهود در آن ها وجود دارد و نمی توان به راحتی از کنار شان گذشت:

ای وای بر آن عاشق بیدل که به سویش

گر یار نگاهی کند اغیار بخندد

دیوان ندیم کابلی/ ۶۶

ز بس امشب کرم فرمود ساقی

ز گیتی نام حاتم طی گرفتم

دیوان ندیم کابلی/ ۹۹

با وصف این که در دیوان ندیم کمتر می توانیم با مضمون تازه ای مواجه شویم اما در موارد زیادی فخامت کلام و طبع لطیف شاعر چشمگیر است و حتی گاهی با بیت هایی مواجه می شویم که هر چند باز هم حرف تازه ای در آن ها نیست اما شیوه‌ی بیان و طرز گفتار شاعر به گونه ای است که می تواند به راحتی مخاطب را مسحور و محصور خویش سازد، مانند مضمونی که تا به حال هیچ به آن پرداخته نشده است:

صورتگری که آن قد و قامت کشیده است

بر کلکش آفرین که قیامت کشیده است

دیوان ندیم کابلی/ صفحه ۳۶

قامت نقاش خم شد زیر بار ابرویش

تا نگوید کس کمانش را به آسانی کشید

دیوان ندیم کابلی/ صفحه ۶۵

و اما آخرین نکته این که یکی از مهم ترین ویژگی های شعرندیم استفاده‌ی او از بعضی از واژه ها با بار اصطلاحی خاص آن ها در گویشی است که تا امروز هم در افغانستان رواج دارد و گاهی از گفتار مردم این گستره‌ی جغرافیایی با معنای اصطلاحی خاص آن ها می توانیم بشنویم:

دل خود را به دستش بسته دادم

نگار من چو آهنگ حنا کرد

دیوان ندیم کابلی/ صفحه ۶۷

ندیم از دست این خوبان بدمهر

به خاک پای سلطان می کنم عرض

دیوان ندیم کابلی/ صفحه ۹۳

به گلشن باغبان بر قامت شمشاد می نازید

اگر حرف قدش بالا نمی کردم چه می کردم

دیوان ندیم کابلی/ صفحه ۱۰۱

ادا فهم وفا جز دلبر مرزا نمی گیرد

پی رمز محبت نکته دانی کرده ام پیدا

دیوان ندیم کابلی/ صفحه ۲۱

واژه های بسته، عرض، بالا و مرزا (میرزا) که به ترتیب در این بیت ها آمده است، هر کدام در گویش امروز مردم در افغانستان بار اصطلاحی خود را دارند و کسانی که با این بار اصطلاحی آشنا باشند بدیهی است می توانند لذت بیشتری از این ابیات ببرند.

واژه بسته در فرهنگ گفتاری امروز افغانستان در چنین جایگاهی هم استفاده می شود: مثلا کارگری از کارفرمایش می پرسد: “چه قدر از این بارها را ببرم؟” و جواب می شنود: “بسته ببر”؛ یعنی تمام بارها را ببر! استفاده این گونه از این واژه در شهر هرات افغانستان امروز کاملا مرسوم است.

اما واژه عرض در گویش عده‌ی زیادی از مردم افغانستان به معنای شکایت هم به کار می رود، مثلا بسیار رواج دارد به جای این که بگویند: “از دست تو شکایت می کنم”، می گویند: “از دست تو عرض می کنم”.

در بیت سوم، “اگر حرف قدش بالا نمی کردم”، به معنای “اگر حرف قدش را به میان نمی آوردم” به کار رفته است که از واژه بالا به این معنی در افغانستان بسیار استفاده می شود و شاعر برعلاوه این معنا، به خوبی بالا بلندی یار را نیز در این کلمه به مخاطب منتقل کرده است.

و بالاخره واژه مرزا (میرزا) که در افغانستان، به خصوص در نزد مردم عام بسیار معمول است که اگر بخواهند از کسی بپرسند با سواد هستی؟ می پرسند مرزا هستی؟

استفاده از چنین واژه هایی البته با معانی خاص اصطلاحی شان در دیوان ندیم زیاد دیده می شود که باعث نوعی تشخص زبانی برای او شده است و با وصف این که زبان، عناصر خیال و مضامین شعرهای او در اکثر موارد شباهتی عام و تام به شعر شاعران صدها سال پیش از او دارد، کثرت استفاده از چنین واژه هایی هم مقطع زمانی و هم منطقه مکانی او را به خوبی مشخص می کند.

بی توجهی و اشتباهات چاپی

شعرهای دیوان ندیم کابلی به ترتیب حروف الفبا تنظیم شده است و در بخشبندی قالب ها، دیوان با غزل ها شروع و با قصیده ای پایان می یابد، اما بی توجهی در ترتیب و تنظیم شعرها چه بر اساس حروف الفبا و چه بر اساس قالب در جا جایی از این دیوان دیده می شود؛ مثلا غزلی که با کلمه های می دیدم، پیچیدم و سنجیدم به پایان می رسد در بین غزل هایی آمده است که حرف آخر شان دال می باشد و مثلا قصیده ای در مدح سردار عزیزالله خان بر اساس دسته بندی کتاب جایش در بین قصاید و پیش از ترکیب بندها، ترجیع بند و مثنوی بود نه در پایان دیوان.

گذشته از این نکات اشتباهات چاپی در این دیوان سرسام آور و بیش از حد است تا جایی که در پایان بعضی از مصرع ها یکی دو کلمه کاملاً افتاده اند و در بعضی از این اشتباهات چاپی حتی مخاطب دچار اشتباه می شود که آیا واقعاً یک غلط چاپی است یا غزل دچار مشکل وزن یا ضعف تألیف است؛ مثلاً به این بیت توجه کنید:

نه باغ کن هوس ای دل نه نوبهار طلب

چو لاله خون شود بر سینه داغ یار طلب

دیوان ندیم کابلی/ صفحه ۳۴

فکر می کنم اصل مصرع دوم این بیت این گونه بوده است: “چو لاله خون شو و بر سینه داغ یار طلب”. البته این بیت را به این سبب انتخاب کردم که فکر می کنم توانسته ام اصل مصرع را بفهمم وگر نه بیت های زیادی در این دیوان وجود دارد که همان طوری که گفتم بعضی کلمات از آن ها کاملا فراموش شده است.

روح الامین امینی

نظر دادن مسدود گشته است.

آخرین نوشته ها