وبگاه تخصصي مجله ميهن، Mihan Magazine Afghanistan
بروزرسانی: ۹:۴۹:۱۹ - سه شنبه ۸ ثور ۱۳۹۴
شریعتی – اهل سنت و فهم دموکراتیک دین

به مناسبت سي و چهارمين سالروز درگذشت دكتر علي شريعتي

مقدمه:

پرداختن به این مهم از این رو ضرورت دارد که جهان بیش از هر زمانی به گفتگو و شکیبایی و بردباری و پذیرش تکثر و حقوق برابر انسان ها نیازمند است و ما که خود منادی گفتگوی تمدن ها بوده ایم بیش از دیگران و پیش از هر گفتگوی بین تمدنی به گفتگوی با خود و با هم میهنان خود محتاجیم و قبل از دیگری باید خود را و فهم گونه گون خود را به رسمیت بشناسیم و بپذیریم و سپس با این پشتوانه ی عملی و نظری به گفتگو با دیگران نیز روی آوریم .

نمی توان بانگ گفتگو و وحدت و برادری و برابری سر داد اما اندیشه و قرائت او را به رسمیت نشناخت و محلی از اعراب برای او قائل نبود و حق فهمیدن را از او ستاند . برای شکل گیری جامعه ای که بتوان عدالتی در آن سراغ گرفت و در آن به مسالمت زیست باید  که هم را بپذیریم و بشناسیم بدون آنکه خواستار خلع ید افراد از خود شویم و آنان را محکوم به پذیرش همه با من سازیم . ضرورت گفتگو میان هم و طنان یک کشور از سویی و ضرورت زیست مسالمت آمیز و بدون خشونت که عقل و عرف و حقوق بشری و الهی نیز آن را تایید و تجویز می کند از سوی دیگر ما را به این راه رهنمون می سازد .

این نوشتار می کوشد پاسخی هر چند ناقص به این پرسش دهد. قرائت شریعتی از دین چگونه بود ؟

قرائت ها و زایش فرق و مذاهب گونه گون در اسلام نخستین اگر چه از یک اختلاف سیاسی بر سر جانشینی پیامبر آغاز شد ولی بعدها مبدل به دو جریان و گفتمان غالب در میان مسلمانان با نام تشیع و تسنن گشت و واجد فقه ُ حقوق ُ کلام ُ فلسفهُ و … مختص به خود شدند و از سوی دیگر ضرورت همیشگی تفسیر جدید و حتی ترجمه جدید از قرآن در هر عصری بوده و هست و نیاز زمان آن را ازاندیشمندان طلب می کرد.

فضای صف بندی شده در دهه ی چهل و پنجاه بین چپ ارتدکس به ویژه از نوع روسی و چینی آن و راست مذهبی ارتدکس از سوی دیگر منجر به دگماتیسم شدید و غیر قابل انعطافی شده بود که مجال شنیدن دیگر سخن ها را بر صاحبان فکر و خرد تنگ کرده بود . در چنین زمانه ای شریعتی به ایراد دیدگاه خود می پردازد و شروع به ترسیم آن می کند .

قبل از ارئه ی نظرات او باید ضرورتی را یادآور شویم و آن اینکه شریعتی در قامت یک متفکر شیعی آراء خود را در نقد چگونگی تعیین جانشینی پیامبر با صراحت تمام اعلام کرده و بر صلاحیت و شایستگی امام علی برای جانشینی پیامبر تصریح کرده اما این رای او مانع از این نشد که شریعتی انصاف و عدالت را قربانی رای خود سازد و وجدان و شرافت را منکوب کرده و حقیقت را قربانی مصلحت سازد .به دیگر سخن اینکه طبق این ضرب المثل معروف در فرهنگ ایرانی ” عیبش را گفتی هنرش را نیز بگو” او به بیان توصیفی واقعیت در تاریخ با همان شرافت علمی و انسانی و وجدانی خویش می پردازد و تاوان این استقلال رای و التزام به حقیقت و روش علمی را می پردازد .و البته شریعتی این روش و سلوک خود را وامدار نبی اکرم و امام علی است که برای نمونه به دو یادآوری از سیره و شیوه ی انسانی آنان در برخورد با منتقدین و مخالفین اشاره می کنیم .

(( هنگامی که عبدا… بن ابی سر دسته ی خطرناک منافقان مدینه که در طول نه سال از هیچ خیانتی دریغ نکرده بود – پس از بیست روز درد جان کندن مرد و اسلام از شر بزرگترین دشمن داخلیش آسود . پیغمبر همواره با او مدارا می کرد و در برابر خیانتها ی ناجوانمردانه وی با تحمل و مهربانی و گذشت ُ شخصیت او را در میان مردم در هم می شکست و نفوذش را در دلها از میان می برد . در این جا نیز بر جنازه ی دشمن کینه توز خویش شخصا نماز گذارد و در مراسم کفن و دفن وی حضور یافت و تا هنگامی که کار دفن پایان یافت و سر گورش را پوشاندند ُ هم چنان بر سر گور وی ایستاد و این رفتار مومنان را سخت به شگفتی افکند.)) اسلام شناسی چاپ دانشگاه مشهد صفحه ۴۰۱ علی شریعتی

وعلی تربیت یافته رسول اکرم که به قول مولانا تندیس اخلاص است و منزه از دغل :(( … و اما حرمت حقوق انسانی و آزادی اندیشه تا بدانجا که نماز می خواند و خوارج که دشمنان خونی وی بودند نمازش را در هم می شکستند ُ سخن می گفت سخنش را قطع می کردند و حتی او را استهزا می کردند و او در اوج قدرت بود و هرگز کوچکترین فشاری بر کسی وارد نساخت ُ او حاکمی بود که بر پهنه های بزرگی در آفریقا حکم می راند ُ اما زندانی سیاسی نداشت ُ حتی یک زندانی سیاسی و قتل سیاسی . و طلحه و زبیر قدرتمندترین شخصیت های با نفوذ خطرناکی که در رژیم او توطئه کرده بودند ُ هنگامی که آمدند و بر خروج از قلمرو حکومتش اجازه خواستند و می دانست که به یک توطئه خطرناک می روند ُ اما اجازه داد ُ زیرا نمی خواست این سنت را برای قداره بندان و قلداران به جای گذارد که به خاطر سیاستُ  آزادی انسان را پامال کنند.)) مجموعه آثار ۲ خودسازی صفحه ۱۴۴و۱۴۵ علی شریعتی

شریعتی در عین نقد واقعه ی سقیفه به بیان واقعیت های تاریخی می پردازد و ابایی از اتهام و فحاشی و اعلام ارتداد از سوی افراطیون و دگماتیست های مذهبی ندارد و در این راه تا جایی پیش می رود که از سوی ارباب دین متهم به سنی گری و وهابیت می شود .

از سوی دیگر این نوشتار قصد این ندارد که اختلافات سیاسی و فکری و حتی طبقاتی امام علی و سایر صحابه را صرفا به یک تفسیر و قرائت دینی تقلیل و تنزل دهد و ترسیمی سطحی و کاریکاتور گونه از آن ارائه دهد بلکه ضمن اذعان به این تفاوت های مهم به گوشه ای دیگر از اندیشه ی مغفول مانده و به حاشیه رانده  شده ولی بسار ضروری و حیاتی شریعتی می پردازد که در سایه ی انقلاب و جنگ و رقابت های سیاسی و عقیدتی به صندوقچه ی فراموشی سپرده شد و این نخست جفایی بزرگ بر شریعتی بود و سپس ستمی بزرگتر بر نسل جوان ایرانی و ساحت اندیشه .

ما باید بیاموزیم که پیش از اینکه از پای و زبان و بازوی خود استفاده کنیم از اندیشه ی خود بهره گیریم و آنگاه بکوشیم که اختلافات خود را با گفتگو آسان سازیم که دیگر نیازی به کاربرد زور و بازو نخواهیم داشت که این سخن و بشارت خداوندبه ایمان آورندگانش است که : سخن ها را بشنوید و بهترینش را انتخاب کنید.

۱- قرائت شریعتی از جریان تاریخی تشیع و تسنن :

((“لو علم ابوذر ما فی قلب سلمان فقد کفر ” اسلام ابوذر و اسلام سلمان به قدری متفاوت است که اگر ابوذر خبر پیدا کند که سلمان اسلام را چگونه فهمیده ُ نبوت راُ خدا را ُ چه جور فهمیده فوری او را تکفیر می کند و یا در روایت دیگر هست که فوری او را به عنوان کافر و مرتد می کشد . اما هر دو مسلمانند. چرا ؟ برای اینکه اعلام این حرف ُ ارزشش عبارت است از : امکان دادن به همه ی اندیشه ها و عقل ها که در صحنه حرکت و خلاقیت و پیشرفت و پرورش فکری و معنوی ُ آزاد تلاش  کنند و جولان اندیشه داشته باشند . این که شخص پیغمبر اعتراف بکند نه در یک مسئله ی علمی ُ بلکه در یک مسئله ی اعتقادی که یک حقیقت دینی در دو ذهن ممکن است فاصله اش بین کفر و اسلام باشد اما هر دو اسلام است و هر دو بر حق است و هر دو مسلمان بزرگند  اعلام این اصل ( اصل آزادی اندیشه ُ آزادی تحقیق و آزادی برداشت و استقلال فهم ) برای هر فهمیده ی متفکر ُ جلو گیری از یکنواخت فهمیدن و تقلید عقلی است و بند یکنواخت اندیشی و قالبی فکر کردن دوران قرون وسطی را از سر عقل ها برداشتن و عقل ها را آزاد کردن و به هر کس گفتن این که تو حق داری در هر رشته ای که کار می کنی ُ آزاد بیندیشی و از کسی بیم نداشته باشی ُ کسی در تفتیش عقاید تو را نسوزاند و محکومت نکند ُ مجرمت نشناسد ُ کافرت نخواند ُ تفسیق و تکفیرت نکند ُ به دست عوام الناس نسپارد و تو آزادی که نتیجه تحقیق را بر خلاف نتایج علمای دیگر هم باشد اعلام کنی . عقلی که تصادم نداشته باشد و عقلی که با مخالف در نیفتد و فکری که دشمن نداشته باشد پوسیده است و می پوسد . دیکتاتوری برای چه بد است ؟ به قول روسو  برای آن که در آن یک تن می اندیشد و دیگران حق اندیشیدن ندارند . و این است که جامعه تبدیل می شود به یک تن برای یک مغز . پس این سخن پیامبر درباره ی ابوذر و سلمان برای چیست ؟ می خواهد بگوید ابوذر آدم بی شعوری است ؟! هیچی نمی فهمد؟! سطحش پایین است ؟ عامی است ؟ و سلمان خیلی نابغه است ؟! یا نه می خواهد بگوید از اسلام دو برداشت و دو تا تلقی وجود دارد و این دو تا تلقی با هم خیلی فاصله دارند و هر دو اسلام هستند . اختلاف علماء امتی رحمه  اختلاف میان دانشمندان ما رحمت است . نمی گوید که مصیبت است ُ نمی گوید که اشکالی ندارد ! می گوید رحمت است ُ یک مذهب قالبی بخشنامه ای دیکته شده نیست . انتخابات سقیفه را دو جور برداشت می کنیم . این یک بحث تاریخی است . من یک مورخم تو هم یک مورخ دیگر هستی .)) ۱

شریعتی با این تلقی و دین شناسی خود از  جریان شناسی دین در تاریخ ایران و اسلام است که به نقد اندیشه ی روحانیت صفوی می پردازد و می نویسد : (( روحانی صفوی بر خلاف عالم شیعی ُ متعصب است ُ تعصب کور ُ بدین معنی که قدرت تحمل و حتی استعداد فهم عقیده و حتی سلیقه ی مخالف را ندارد ُ نه تنها مخالف اسلام یا تشیع را ُ بلکه مخالف “آقا ” و طرز فکر و  ذائقه ی آقا ! این است که هر چه نپسندد ُ بی درنگ تحریم می کند و هر که نپسندد ُ بی تامل تکفیر ! در حالیکه عالم در تشیع علوی : فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه (بشارت ده بندگانی که به سخن گوش می کنند و بهترینش را انتخاب می کنند ) . روحانی در تشیع صفوی از سئوال می ترسد ُ سئوال کردی ُ سئوال دوم جوابش یک دور تسبیح فحش و اتهام و لعن و نسبت های ناروا و تفسیق و تکفیر است چنانکه در پاسخ نویسنده ای که گفته بود برخی از مطالب فلان کتاب دعا سند ندارد فرموده بود : تو خودت که ادعا می کنی بچه ی بابات هستی ُ سند داری؟)) ۲

شریعتی بارها با یادآوری این آیه از قرآن که خطاب به پیغمبر  نازل شده است که ولا تسبو الذین یدعون من دون ا… سوره انعام آیه ۱۰۸ و این سخن امام علی که انی اکره ان تکونو سبابین هرگونه دشنام و حتاکی نسبت به حتی مشرکان و دشمنان را از سوی مسلمانان در همان سال های آغازین طلوع اسلام را طبق فرمان صریح قرآن و امام علی مردود و محکوم می داند و از آن بیزاری می جوید .به وضوح روشن است که اگر ما مجاز به بی حرمتی به دیگری باشیم طبعا حقی نیز برای او قائل نخواهیم بود و در آن صورت سخن از عدالت گفتن و ندای حق ستانی از ظالمان دادن یک طنز برای سرگمی خواهد بود .

شریعتی فهم متکثر و پلورالیستی خود از دین و جریانات تاریخی را این چنین بسط و شرح می دهد: (( اختلاف زاویه ی جهت و بینش نه تنها در افراد است ُ بلکه در ملت ها و نژادها نیز وجود دارد . نیکلسون می گوید : هنر و ادب سامی به جزئیات و واحدها متوجه است و هنر و ادب آریایی به کلیات و پیکره ها ُ سامی درخت را می بیند و جنگل را نمی بیند . اختلاف زاویه دید و نیز اختلاف ابعاد معانی و اشیا در افراد و نیز در اجتماعات مختلف ُ مختلف است . زمان نیز عامل توانایی در تغییر این زوایا و این ابعاد به شمار می آید . بنابراین این تعدد و تکثر را نه تنها باید در عرض پذیرفت بلکه در طول نیز باید پذیرفت . زمان نه تنها زوایای دید ُ ابعاد ادراک و احساس را تغییر می دهد بلکه ارزشها ُ سلیقه ها ُ و حساسیت ها و ذائقه ها و شامه ها را نیز بی رحمانه می کشد و می زایاند و از این رو نه تنها جهان عناصر بلکه ُ با سرانگشت توانا و خستگی نشناس زمان ُ عالم ارواح و افکار و عواطف نیز محل کون و فساد دائمی است . تاریخ اسلام و مذاهب متعددی که در دامن آن زاییده شده است و هر روز نیز زاییده می شود آنچه که در تاریخ اسلام می بینیم ُ تشیع ُ درست است که از نظر سیاسی زاییده ی اختلاف بر سر یک مسئله ی سیاسی یعنی طرفداری علی برای احراز زمامداری بوده است ُ ولی از نظر جامعه شناسی موضوع بسیار پیچیده تر از آن است . چنین می نماید که از همان آغاز پیشوایان اسلام اساس اختلاف دیدها و فهم ابعاد مختلف وحی یا پایه اختلافات مذهبی را که دنباله اش در طول زمان کشیده می شود و از هر پیجستی شاخه های متعددتری می روید ُ گذاشته اند. گفته هایی از قبیل الطرق الی … بعدد نفوس اخلائق  یا کلم الناس علی قدر عقولهم . نشانه های همین روش است . …بررسی زبان اسلام این احساس را در آدمی به وجود می آورد که در زیز ظاهری که به  چشم های یک بعدی می آید ُ طبقات متراکم و متعددی وجود دارد که برای دیدن آن ها باید نگاه های دیگری داشت و شاید آن چه در اسلام عرفان نام دارد …عبارت باشد از کوششی که تیزبینان و ژرف نگران خواسته اند رویه ها را بشکافند و به اندرون اسرارآمیز و ثروتمند کلمات و تعبیرات و اشارات پاگذارند و به اصطلاح سمبل ها را کنار بزنند و در ماورا آن به افق های تازه و سرزمین های بدیع برسند … مسئله ی مهم و عجیب متشابهات در قرآن همین است …اگر ادب علمی به من اجازه ی ابراز نظریه ای در تاریخ اسلام بدهد می توانم بگویم که اختلاف اصلی مذاهب را در اسلام ُ که ثمره ی طبیعی  و منطقی اختلاف اصلی در درک ها و مشرب های افراد ُ اقوام و ازمنه است ُ پیغمبر و کتابش خود به عمد پایه گذاری کرده اند و بذرها ی این کشته های گوناگون و رنگارنگ را به دست خود در مزارع افکار و ارواح افشانده اند …)) ۳

۲- توصیف شریعتی از خلفاي راشدين :

ابوبکر صديق: شریعتی در معرفی حضرت ابوبکر صديق(رض) در آغاز دعوت پیامبر(ص) و سپده دم اسلام می گوید :« او نخستین گرونده ای به پیغمبر از خارج خانه ی پیغمبر است ُ پدر همسر او ُ یار غار او و از نزدیک ترین یاران اوست ُ او هنگامی اسلام خود را  آشکار  کرد که جز شکنجه و مرگ و تبعید و تنهایی و شکست انتظاری نداشت . هنگامی به پیامبر گروید که حتی در خانواده اش هنوز ُ جز شخص علی که کودکی ده ساله بود ُ کسی به او دست بیعت نداده بود ُ او در مکه سرمایه داری مرفه بود و به خاطر ایمان به دعوت پیامبر ُ دست از زندگی و ثروتش شست و در مدینه ُ هم چون کارگری فقیر برای یهودیان کار می کرد ُ پیغمبر او را برای هجرت خطرناکش انتخاب کرد ُ در دوران خلافتش هم کوچکترین تغییری نکرد و حتی با همه سنگینی بار مسئولیت خلافت ُ عملگی می کرد تا نان بخورد و معتقد بود که خلافت انجام وظیفه امر به معروف و نهی از منکر است و حق ندارد از بیت المال مردم حقوقی بردارد و چون قانعش کردند که مدتی را برای زندگی است ُ کار شخصی می کنی ُ به کار مردم بپرداز و در ازای آن مزدی را که از کار فرمایت می گرفتی ُ از بیت المال برگیر ُ با یان همه هنگام مرگ ُ وصیت کرد ُ مجموعه ی حقوقی را که برداشته حساب کنند و با فروش زره و مرکبش ُ آن را به بیت المال پس دهند . پسرش محمدبن ابوبکر که شخصیتی بزرگ بود ُ نه تنها از مقام پدر ُ مقامی یا ثروتی کسب نکرد ُ که برعکس ُ محمد ُ یار وفادار و محبوب علی (ع) بود و در اوج دشمن ها و خطرات و خیانت های عصر خلافت علی ُ یاور علی ماند و در جنگ جمل ُ در کنار علی به جنگ خواهرش عایشه  آمد و در مصر که عامل علی بود ُ جانش را بر سر وفاداری به علی گذاشت و علی چنانش دوست می داشت که او را” محمد بن علی ” می خواند! »۴

در باب دوران خلافت و حکومت ابوبکر صديق (رض) می گوید :» بهترین سندی که میزان آزادی سیاسی و دموکراسی واقعی را در آغاز حکومت اسلامی نشان می دهد خطبه ی خلیفه ی اول است ُ وی پس از انتخاب به پیشوایی سیاسی مسلمانان  ُ به عنوان یک زمامدار ُ در یک نطق سیاسی چنین با مردم سخن می گوید : یا ایهاالناس قد ولیتکم ولست بخیرکم و لقد وددت ان واحدا منکم قد کفانی هذاالامر فلو وجدتم فی اعوجاجافقوموه ( مردم! من بر شما حکومت یافتم اما از شما بهتر نیستم . دوست می داشتم که کسی از شما مرا در این کار جانشین می شد . پس اگر در من کجی یافتید آن را راست کنید ) عربی گمنام از میان توده بر می خیزد و فریاد بر می آورد که : اگر در تو کجی یافتم با این شمشیر آن را راست خواهم کرد و خلیفه او را دعا می کند. و این نیز سبک سخن علی است . آنکه خود را نه تنها یک رهبر سیاسی بلکه مصداق حق و پیشوای هدایت می داند . وی در جواب یکی از افسرانش که او را بسیار می ستاید و می گوید که من همواره در برابر فرمان تو سراپا گوشم و چشم و به اصطلاح امروز کور کورانه دستور تو را اطاعت خواهم کرد می گوید : من هرگز چنین ستایش را نمی پذیرم و این حالت را نمی پسندم بلکه دوست دارم آنچه که حق می بینید آزادانه به من بگویید زیرا خود را برتر از آنکه به خطایی دچار شوم نمی بینم .» ۵

عمربن خطاب (رض) :

شریعتی در باب خلیفه ی دوم و شناخت خود از نحوه ی ایمان آوردن او به پیغمبر(ص) چنین می گوید «او وقتی به پیغمبر گروید که وی هنوز در خانه ی ارقم مخفی بود و با سی و نه تن ُ که تمام پیروانش را تشکیل می دادند ُ در حکومت وحشت و شکنجه و خطر می زیست . در تمام دوران نبوت پیغمبر ُ همه جا با او بود و از نزدیکترین اصحاب وی به شمار می رفت . پیغمبر دختر او را به زنی گرفت و شخص علی دختر خویش را به همسری او داد ُ او اسلام را به یک قدرت بزرگ جهانی تبدیل کرد و کمر قوی ترین امپراطوری های شرق و غرب را شکست ُ او وارث پرشکوه ترین امپراطوری ها و سلطنت های زمین شد و هم چون یک ژنده پوش فقیر می زیست . پیاده راه می رفت و بر خاک می خفت . او فرزندش را که به شراب خوردن در مصر ُ متهم شده بود ُ به دست خود تازیانه زد ُ می گریست و می زد . با شگفتی پرسیدند: چرا می گریی ؟ پس چرا می زنی ؟ گفت : عمر قاضی می زند و عمر پدر می گرید ! وقتی هم در بستر مرگ افتاده بود ُ شرطی را که با شورای خلیفه گذاشت ُ این بود که فرزند او ُ عبدا… که به زهد معروف بود کاندیدای جانشینی او نکنند.» ۶

شریعتی از دوران حکومت او و رفتارش با توده ی مردم چنین می گوید :« بنی عباس در تاریخ اسلام کاری کردند که سرنوشت ما و تاریخ اسلام به این روز افتاد . یک کار عجیب کردند . توده مسلمان تا کوچکترین ناراحتی از نظر سرنوشت جامعه می دید ُ کوچکترین ظلم و ستمی از طرف خلیفه می دید ُ یا یکی از وابستگان قدرت خلافت را می دید که از مقام خودش سوء استفاده کرده ُ مردم کوچه و بازار از هر شغلی به مسجد می ریختند و داد و فریاد و محاکمه و توضیح خواستن و این وضع حساسیت اجتماعی توده مسلمان در زمان پیغمبربود ُ در زمان عمر بود در زمان ابوبکر بود ُ در زمان علی بود و حتی در زمان دوران بنی امیه بود . معلوم است که بر چنین مردمی نمی شود ُ “درست و حسابی حکومت کرد” نمی شود آنها را آرام و فارغ البال به زیر مهمیز کشید ! آنها تا این اندازه “فضول ” بودند! همان طور که تا صدای اذان بلند می شد به نماز می رفتند همان طور هم وقتی که می دیدند عمر ُ امپراطوری که مصر و ایران و روم را برایشان گرفته ُ پیرهنی که از غنایم جنگ پوشیده از پیراهن اصحاب دیگر کمی درازتر است ( غنیمت ها باید مساوی تقسیم می شد چه عمر باشد چه یک سرباز ) اعتراض کردند که چرا این پیراهن تو بلندتر است ؟ مردم به جای این که از او سپاس گذاری کنند و برایش صلوات بفرستند ُ که ایران و روم را گرفته و ازش تقدیر کنند ُ اولین بار محاکمه اش کردند و یقه اش را گرفتند که چرا پیراهن تو از مال دیگران بیشتر است و غنیمتی که تو گرفتی از غنایم دیگر بیشتر بوده ؟ تبعیض کرده ای ! بعد عمر مجبور می شود ـ آن هم نه این که سخنگوی اش بیاید به مخبرین توضیحاتی بدهد ُ نه ُ می کشندش به مسجد ! تا عبدا… پسرش را شاهد بیاورد . می گوید : بیایید تحقیق کنید ُ نماینده بفرستید ُ هر جا که می خواهید نماینده بفرستید ُ چون من قدم دراز است و مقدار پارچا های هم که به همه رسیده بود ـ و برای بعضی ها کافی بود ـ برای من کافی نبود ُ این بود که عبدا… قسمت خودش را به من داد تا از دوتا قواره  غنیمتی ُ یک پیراهن برای من بشود و بنابراین این سهم خودم به اضافه سهم پسرم عبدا… است . بروید ببینید ُ عبدا… از این غنیمت ندارد ؟ آنها هم رفتند و تحقیق کردند ُ بعد تبرء اش کردند! » ۷

شریعتی چگونگی گفتمان علی (ع) را با خلیفه ی اول و دوم  چنین بیا ن  می کند : « … علی در خانه اش می نشیند و سکوت می کند و شمشیر بر روی مخالفانش نمی کشد چون مخالف داخلی است و بعد بیعت می کند و پشت سر همین ها نماز می خواند و بعد در جنگ ها مورد مشورت قرار می گیرد و برای آنها خیراندیشی می کند ُ و مراوده و دوستی دارد و در عین حال هرگز چنانکه دیدیم تا آخر عمر از سر اصول و مبانی اعتقادیی که به آن معتقد بود یک وجب عقب نشینی نکرد و حتی  چنانکه دیدیم در هیچ یک از مواردی که انتقاد داشت گذشت نکرد ُ و چنانکه دیدیم در شورا برای تایید رویه دو شیخ خلافت را کنار گذاشت و نابودی خودش را امضا کرد و آن رویه را تایید نکرد » ۸

شریعتی در تحلیل نهایی و کلی خود از عملکرد و سیره و روش دوران زمامداری خليفه اول و دوم  معتقد است که : « …در این جا با این که انتقادات اصلی شیعه – آن چنان که که از زبان علی تجسم عینی و کامل روح اسلام می شنویم درست و دقیق است ُ اما هیچ مورخ منصفی که از تاریخ سیاسی اسلام آگاه است ُ هر گاه حکومت این دو صحابی نامی پیغمبر را با رژیم های قیصرها و خسروهای تاریخ می سنجد ُ نمی تواند از اعجاب و تحسین خودداری کند ُ به عقیده ی من تنها بد اقبالی این دو مرد در این بود که رقیبشان مردی خارق العاده چون علی است و مورخان غالبا آنان را با وی می سنجند و محکوم می کنند . اگر علی در برابر نمی بود حکومت آن دو حکومتی بی نظیر در جهان جلوه می کرد » ۹

این گونه است که شریعتی راهی نو و در یچه ای تازه به روی باورمندان به وحی و رسول و پیروان علی می گشاید و انسان بالغ و تکامل یافته و متفکر و متعقل و خرد گرا را نه در تعصب خشن و ویران کننده اش و نه در دست کشیدن از اصول و باورهایش بلکه در عدالت و انصاف و حق گذاری و فتوت و بردباری و آزادگیش می داند و می نمایاند و خود از روندگان راهی است که پیامبر و علی از روندگانش بودند چونانکه رسول رحمت به معاذبن جبل ُ صحابی دانشمند و شایسته ی خود که مامور یمن می شود سفارش می کند : « آسان بگیر و سخت مگیر ُ بشارت گوی باش ُ نه نفرت جوی ُ تو بر قومی وارد می شوی ُ از تو می پرسند کلید بهشت چیست ؟ بگو : شهادت بر اینکه جز خدای یگانه ای که شریک ندارد خدایی نیست»۱۰

علی شریعتی فضیلت و عدالت و دگرپذیری را از بزرگان آموخت و خود آموزشگر این راه شد راهی برای فهم این راز بزرگ که زمین و هستی برای همگان است و جایگاه همه ی آفریده ها ُ همه در نزد خداوندگار جهان برابر آفریده می شوند و از حقوقی برابر برخورداند و این کردار ما خواهد بود که در نزد دادار آسمان ملاک سنجش مینوی یا دوزخی بودن ماست که یزدان پاک خود داور نهایی آن خواهد بود و ما  بندگان کوچک و ضعیف او در جایگاهی نیستیم که رای بر بهشتی و دوزخی بودن بنده ای دیگر دهیم .شریعتی و شاگردان و پیروان و روندگان راه او این آموزه را در زیست خود به اثبات رساندند و شاید مقایسه ای هر چند اندک میان شریعتی و رهروانش با دیگر نحله های فکری و یا رقیبانش قضاوت را برای ما آسان تر خواهد کرد .هیچ کس با شریعتی حیات را برای انسانی دیگر نه تنها تنگ نساخت بلکه تاوان دگر پذیری و آزادی جویی را به سنگین ترین وجهی پرداخت و حتی روشنفکران شریعتی ستیز نیز بدان معترفند و نمی توانند از آن چشم بپوشند .شریعتی و رهروان راه او مدافع همیشگی دفاع از حق اقلیت در برابر اکثریت بودند و هر صاحب فکر و دین و مذهب و مرام و عقیده و قوم و قبیله ای در نزد آنان به صفت انسان بودن و ایرانی بودن عزیز و محترم بودند .

جهان ما فراخ است و ماییم که باید دیدگان خود را  باز کنیم و این هستی چندین میلیارد ساله را با عمر کوته و کودکانه چند ساله ی خود و قوه ی عقلانیتی که هر روز در جستجوی تجربه و نا شناخته ای جدید است نسنجیم و داوری نکنیم و حیات را و زندگی را و زنده بودن و انسان بودن را و اندیشیدن و فهمیدن را برای همگان قائل باشیم و به رسمیت بشناسیم که برای آرامش و صلح راهی و راهی جز این نیست و هم چون کلام خداوندی دعوت کننده ای باشیم وبس و نه تحمیل کننده ای هراس انگیز و نفرت گر .

فهم همگانی و دموکراتیک دین از حقوق ذاتی بشر می باشد و این حق در انحصار شخص یا اندیشه ای نیست و اگر این صبوری و برباری دینی گسترده شود و همه از رحمت این شکیبایی برخوردار شوند آنگاه است که می توان گفت جامعه ی اکنون ما گامی فرا پیش نهاده است برای تحقق هویت ملی و وحدت ملی در سایه ی کثرت ادیان ُ مذاهب و فرق و گروه ها و اقوام ایرانی .برای اثبات ندای ایران برای هر ایرانی و اصل آزادی فهم و اندیشه در دین نبوی هیچ روشی گویاتر از پذیرش پلورال و متکثر آدمیان از پدیده ها نیست و هیچ تبلیغی بلیغ تر از این برای تمدن ایرانی و اسلامی نیست .روایت متعصبانه و متصلبانه از دین نه تنها خدمتی به دین نیست بل چهره ی دین را عبوس و خوف انگیز نیز می سازد .چهره ی متبسم و انسان نواز و عدالت گستر دین را در ندای ابو سعید ابوالخیر و ابوالحسن خرقانی و مولانا و حافظ و اقبال لاهوری و طالقانی می توان دید یا در صورت خوارج و اخباریون و سلفیون و طالبان و واعظان و فقیهان شحنه شناسی که جز تکلیف و حدود و نکیر و منکر و ارتدادو کفر و دوزخ و عذاب و درفش  چیز دیگری از دین برای جوانان ما و مردم این عصر ندارند؟!. شریعتی اولین این راه دشوار و سترگ نیست و آخرین آن نیز نخواهد بود .

علی شریعتی در دامن فرهنگ ایران زاده شد و در زیر بارش وحی بالیده شد و دیده گانش را تا جایی بالا برد که بتواند جهان را این گونه ببیند و به ما بشناساند آن طور که خود می گوید:« … امروز همان اندازه که به ابوذر غفاری صحابی پیغمبر مومنم و از تصور او لذت می برم ُ چارلی چاپلین هم که درست در همین مرز او زندگی هنری و کمیک خود را تمام می کند ُ محبوب من است ُ او هم یار دلسوز بشر است . او هم همه ی عمر به معانی مطلق انسانی ُ به جامعه ی بشری به سرنوشت انسان وفادار مانده است . من مدتهاست در روح خودم تمرین کرده ام تا این حالت به صورت طبیعی من در آید تا دیوارهای محکم محیط محدود و کم عمق خودم را بشکنم تا در تعقیب افکار از این زیرزمین به آن زیرزمین نخزم و بر روی بالکن بلندی بیایم و دنیا را ببینم .»۱۱

این سخن کسی است که در دهه ی پنجاه خورشیدی و دهه ی هفتاد میلادی می زیسته است دهه ای که جنگ های چریکی و ایدئولوژیک و ضد امپریالیستی در اوج خود بین اردوگاه شرق و غرب ُ بین رزمندگان و پارتیزان های آمریکای لاتین و خاور دور و ایران با جهان سرمایه داری در جریان بوده است. دهه ای که صف بندیها و خط کشی های ایدئولوژیک و سیاسی اجازه ی کوچکترین خروج از کلیشه ها و رسمیت های زمانه را به افراد نمی داد و کسی را جسارت ورود به دنیاها ی غیر فرقه ای و غیر بخشنامه ای را نداشت .پس ما باید بیاموزیم و بیاموزیم که شریعتی دعوتی بود برای آموختن .نزدیک به چهار دهه از روزگار شریعتی می گذرد و ما هنوز در آغاز دهه ی نود خورشیدی در چگونگی رفتار خود و فهم خود از یکدیگر مانده ایم .رفتار شریعتی در مواجهه با آیت ا… مطهری علی رغم برخورد ها و حمله های صریح مطهری به شریعتی بسیار آموزنده است .شریعتی چه در ظاهر و چه در باطن چه در خطابه و چه در خفا کوچکترین بی حرمتی و ناشکیبایی و غضب از خود بروز نداد و کسی سراغ ندارد که وی علیه مطهری موضع خصمانه گرفته باشد و کینه و نفرتی از خود نشان داده باشد. باشد که ما نیز در برخورد با رقیبان و مخالفین و دگر اندیشان و دگرباشان گونه ای رفتارکنیم که مدعی آن هستیم ُ و آن همانا تکثر و تنوع و شکیبایی و صبوری و عدالت و انصاف و حق آزاد فهمیدن و بیان کردن و زیست بدون هراس و عذاب است.

به نظر می رسد برای درک مشترک از هم و از نگاه شریعتی به مقوله ی تکثر گرایی در دین فرق و مذاهب و عقاید و مشرب ها مرور ی بر کتاب اسلام شناسی دانشگاه مشهد و کتاب باز شناسی هویت ایرانی – اسلامی و مجموعه آثار ۲ خودسازی شریعتی خالی از فایده نباشد اگر چه دیدگان پر مهر خوانندگان این نوشتار خاصه ایرانیان و مسلمانان اهل سنت قطعا آن را از نظر گذرانده اند و خود بهتر از هر کس داوری خواهند کرد .

در پایان این نوشتار را تقدیم می کنم به روح  بلند تازه پر کشیده ی مهندس عزت ا… سحابیُ و دختر مظلوم و معصومش هاله سحابیُ دردمند آزاده ای که برای تحقق تفاهم و تکثر و  آزادی نوع بشر و اندیشه ی ایران برای ایرانیان رنج ها و مرارت ها کشید. صداقت و شفقت و شرافت و متانت و حجب و حیا و طهارت و معصومیت و مظلومیت و  پاکدامنی  و پاکدستی کلماتی هستند که در نزد اینان جانی دوباره گرفتند و معنی و طراوت تازه ای یافتند .

منابع :

۱- مجموعه آثار ۲۶ صفحات ۱۷۵ تا۱۷۱علی شریعتی

۲- مجموعه آثار ۹ تشیع علوی و تشیع صفوی صفحات ۵۶ و ۵۲

۳- مجموعه آثار ۲۸ روش شناخت اسلام صفحات ۳۰۵ تا ۲۹۹

۴- مجموعه آثار ۲۶ صفحه ۳۰۴ و ۳۰۳

۵- مجموعه آثار ۳۰ اسلام شناسی دانشگاه مشهد صفحه ۳۰ و ۲۹

۶- مجموعه آثار ۲۶ صفحه ۳۰۴

۷- مجموعه آثار ۲۰ چه باید کرد ؟ صفحه ۲۱۳ و ۲۱۲

۸- مجموعه آثار ۲۶ صفحه ۱۸۹

۹-مجموعه آثار ۲۹ حسین وارث آدم صفحه ۳۵۶

۱۰- مجموعه آثار ۳۰ صفحه ۳۹۱

۱۱- مجموعه آثار ۳۴  نامه ها صفحه ۶۹ و ۶۸

حسينمیرزانیا

نظر دادن مسدود گشته است.

آخرین نوشته ها