وبگاه تخصصي مجله ميهن، Mihan Magazine Afghanistan
بروزرسانی: ۹:۴۹:۱۹ - سه شنبه ۸ ثور ۱۳۹۴
شهر كلاه پاره ها


آورده اند که در زمانه قدیم؛ شهري بودی ويرانه هر روز ويران تر مي شدی و مردمان اين شهر زندگي شان سخت تر، همه سو ويران گري بودی هر كس زوري و زري داشتی راحت زندگي مي كردندی بعضي ها در روز روشن دزدي كردندی برخی هم در شب تار و بقيه مردم شهر گدایي پیشه کرده بودندی و كساني هم بودندی كه نه توان دزدي داشتندی و نه روي گدايي، آنها بجاي نان خون دل خوردندی شب كه شدی در خانه ای زورمندان و زر داران چراغ روشن بودی و خانه ای بينوايان تار و تاریک. هراز گاهي صداي زوزة گرگي سكوت شب را در اين شهر درهم مي شكستی و گاهي هم صداي كمك كمك از خانه زرداران بلند مي شدندی كه زور مندي حمله به اموالش كرده بودی هيچ كس بدادش نمي رسيدندی چرا كه اين نبرد زرداران و زورمندان بودی. در اين شهر پادشاهي زندگي مي كردندی كه چهل تا دزد داشتندی و بينوايان و زرداران اين شهر را از دزدان خود مي ترساندندی و در اين شهر ويران كساني هم بودندندی بنام «كلا پاره ها»، هر وقتی دزدان پادشاه و يا فرزندان پادشاه دست به جنايتي مي زدندندی گناه شان به گردن كلاه پاره مي افتادی. وزير عاقل پادشاه سيم و زري براي كلاه پاره ها مي دادندی تا گناهي كه نكرده بودندندی به گردن بگيرندی. زندان شهر پر از كلاه پاره ها بودی. عدة از بينوايان از مجبوري و خون دل که از زندگی يك نواخت خسته مي شدندندی در جمع كلاه پاره ها اندر شدندی و كلاه هاي خود را پاره كردندی و در حضور وزير عاقل پادشاه حاضر مي شدندندی در حالي كه اشك در چشمان شان جاري بودی شعار ميدادندندی «ما خدمتگذار پادشاهيم ما كلاه پاره ها هیم» و از طرف وزير عاقل نشان كلاه پارگي برايشان اعطا مي شدی، هر چه به شماركلاه پاره ها افزوده مي شدی جرم و جنايت دزدان پادشاه بيشتر مي شدندی. هر وقت كمبود كلاه پاره مي شدی در و دریچه ی زندان شهر بنام عفو كلاه پاره ها باز مي شدی و همه را آزاد مي كردندندی هر كلاه پاره ای كه از زندان بيرون مي شدی صاحب اسپ تازیي بودی و خانة براي خود آباد مي كردندی. چونکه قلة كوهي اينان كساني بودندندی كه هم سيم و زر دار بودندندی و هم زورمند و پشتيبان شان هم پادشاه بودندی. بينوايان در میدان شهر جمع شدندندی و به خشم آمدندندی پادشاه و چهل دزدش از شهر کشیدندی، و بينوا وكلاه پاره را به تخت پادشاهي نشاندندی ازین پس هر كس گناهي كردندی به گردن پادشاه افتادندی و پادشاه كلاه پاره ها هميشه رنج بردندی و افسوس کردندی كه چرا روزي كلاه پاره بودی ولي افسوس كه پشيماني سودي نداشتندی!!

نظر دادن مسدود گشته است.

آخرین نوشته ها