وبگاه تخصصي مجله ميهن، Mihan Magazine Afghanistan
بروزرسانی: ۹:۴۹:۱۹ - سه شنبه ۸ ثور ۱۳۹۴
چرا اخوانی های مصر در حکومتداری ناکام اند؟

دو سال و نیم از انقلاب مردمی در مصر می گذرد؛ انقلابی که توقع می رفت سرنوشت دنیای عرب را دگرگون سازد و صفحه جدیدی را با عرضه خدمات برای نیازمندی های قرن 21 در تاریخ پر شور ملت مصر، علاوه کند. اما آنطوریکه وقایع دوسال گذشته نشان میدهد این امیدواری روز تا روز به یأس و نومید تبدیل می شود و آنچه را مردم با شور و هلهله استقبال کردند و بهار عربی نام گذاشتند و به آن فخرفروشی می کردند در زیر آسمان کبود و خنک فصل زمستان به توده ی یخی تبدیل می شود که هرگاه در معرض آفتاب قرار گیرد آب می شود و اثری چندان مثمری از خود بجا نمیگذارد.

در این نوشته هدف بررسی ناکامی این انقلاب بی نظیر مردمی نیست. بلکه تلاش شده است؛ بطور مختصر بعضی از خطاهای مقتدر ترین و مشهور ترین حزب سیاسی این کشور را مورد غور قرا دهم تا باشد جوانان کشور ما از آن پند گرفته راه خود را در میدان سیاست با دقت و عقلانیت بیشتر و حین ضرورت جدا از فیصله های نامعقول رهبران شان انتخاب کنند.

حزب اخوان المسلمین مصر در میان مردم دنیا، بویژه در حلقات سیاسی، علمی و اجتماعی، از شهرت خوبی برخوردار است، اما در سرزمین مصر نام این حزب با افتخارات چون قربانی دادن های فراوان، مبارزات خستگی ناپذید و استوار ماندن در برابر طاغوت ها، گره خورده است. در ابتدا حتی مخالفین و دشمنان این حزب نیز به این عقیده بودند که با درنظرداشت تجربه تلخ سیاسی، روحیه سمع و طاعت در میان افراد این حزب، نظم و دسپلین حزبی و غنای بشری متخصص و چیزفهم، این حزب میتواند کشتی ورشکسته دولت داری را در مصر جدید از میان امواج پرتلاطم مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و انسانی به ساحل نجات، رهنمون کند. لکن آنچه تجربه شد این حزب نه آن توامندی را تبارز داد که از آن توقع میرفت و نه چندان در میدان بازی های سیاسی به موفقیت های دست یافت که بیانگر پختگی سیاسی و آبدیده شدن رهبران آن در کوره های داغ سیاست باشد و بتواند کشور بزرگ مصر را از خطر غرق شدن در گرداب آشوب های مردمی و هرج و مرج روز افزون نجات بخشد. برای توضیح بیشتر این مدعا به نکات آتی اشاره میگردد:

یکم: رهبران اخوان المسلمین از همان نخستین صبح رستاخیز بزرگ جوانان مصر در مورد موفقیت این رستاخیز مردمی شک و تردید داشتند و بعوض آنکه شجاعانه و جوقه جوقه به میدان روند و در پهلوی نسل جوانی قرار گیرند که علم داد خواهی و ستم زدایی را به قیمت جان شان بر فراز میدان ها و خیابان های این کشور بر افراشته بودند، راه معامله و تسامح را اختیار کردند. اولین عکس العمل این حزب در مورد تظاهرات خیابانی این بود که حزب اخوان المسلمین در این تظاهرات شرکت ندارد. اما اراده راسخ و عزم متین جوانان این حزب در حمایت از خواست مشروغ جوانان همقطار شان باعث شد تا کاروان های ای از جوانان اخوان یکی بعد دیگری به جمع تظاهر کننده گان بپیوندند. در این اثنا رهبران حزب اعلان کردند که اشتراک جوانان حزب در تظاهرات تصمیم شخصی ایشان است نه سیاست ویا فیصله رسمی این حزب. فیصله رسمی اخوان المسلمین برای اشتراک در تظاهرات خیابانی جوانان دو روز بعد در روز جمعه بتاریخ 27 جنوری صورت پذیرفت. در این شکی نیست که نقش اخوانی ها در تداوم و پیروزی نهایی این انقلات بارز و چشمگیر بود. آنچه این حزب را از دیگران متمایز میساخت روحیه سمع و اطاعت در میان افراد این حزب و نظم و دسپلین قوی ای بود که ایشان در صفوف تظاهر کنندگان بوجود آوردند. جوانان اخوانی میدانستند که بازگشت از این راه و شکست انقلاب برای ایشان معنی انتحار سیاسی را داشت و بهمین علت تا سقوط مبارک شبانه روزی در میدان های عمده کشور حضور فعال داشتند و از انقلاب مردمی بقیمت حیات شان دفاع کردند.

دوم: بعد از فیصله رسمی رهبران اخوان برای اشتراک در تظاهرات مردمی، ایشان اعلان داشتند که تا کنار رفتن آقای مبارک از کرسی قدرت از تظاهرات دست بردار نخواهند شد و جز سقوط هیچ چیزی دیگری راضی نخواهند شد. اما دیری نگذشت که رهبران این حزب باب مذاکرده و گفتگو را با مقامات دولتی باز کردند. بتاریخ 30 جنوری سال 2011 آقای مبارک به ریس استخبارات نظامی وقت آقای عمر سلیمان هدایت داد تا باب مذاکره را با قدرت های سیاسی بازکند و مشکل را ازطریق داد و ستدهای سیاسی حل کند. آقای سلیمان به اسرع وقت وارد عمل میشود و اولین ملاقات مخفیانه را با رهبران اخوان آغاز میکند. گفته میشود در این ملاقات که مخفیانه و در عقب درهای بسته صورت گرفته بود افراد بلند رتبه استخبارات و نماینده جماعت اسلامی مصر نیز شرکت داشتند. بتاریخ اول فبروری آقایون سعد الکتاتنی و محمد مرسی ریس جمهور فعلی مصر برای ملاقات نزد عمر سلیمان میروند. گفته میشود در این ملاقات ویژه که تنها سه نفر شرکت داشتند آقای عمرسلیمان از اخوانی ها میخواهد تا جوانان شان را هدایت دهند از تظاهرات دست بردار شوند. در برابر این کار ایشان دولت مبارک حزب اخوان المسلمین را رسمیت قانونی میبخشد و جمعی از زندانیان سیاسی این حزب از جمله آقایون خیرت الشاطر معاون اخوان و حسن مالک از دوستان نزدیک خیرت الشاطر و شریک تجارتی او را آزاد خواهد کرد. چندی بعد آن دو از زندان آزاد شدند. در این اثنا آقای عبدالمنعم ابوالفتوح یکی از رهبران اصلاح طلب در داخل حلقه رهبری این حزب از میدان تحریر یک پیام ویدیویی را نشر میکند و در آن مخالفت خویش نسبت به گشودن باب مذاکره با دولت را اعلان مینماید. او این عمل رهبران اخوان را عدم آگاهی ایشان از اوضاع جاری کشور و تلاش ایشانرا عبث میپندارد. او ادعا میکند که رهبران اخوان خبر ندارند که انقلاب مردمی در این کشور بوقوع پیوسته است، پایه های نظام ازهم پاشیده است، و اراده مردم برگشت ناپذیر است. آنانیکه در داخل این حزب با مذاکره با دولت مخالفت داشتند استدلال میکردند که هرگونه مذاکره با دولت مبارک فرصت را فراهم میسازد تا برای قلع و قمع تظاهر کننده گان برنامه ریزی کند که این کار درحقیقت سیاه ترین صفحه ای در تاریخ مبارزات حزب اخوان المسلمین خواهد بود. در جلسه رهبری این حزب که بتاریخ 6 فبروری به این منظور دایر گردیده بود آقای ابوالفتوح خطاب به مرشد عام حزب میگوید، “یا بدیع آنچه شما دارید انجام میدهید تاکنون در تاریخ این حزب بوقوع نپیوسته است “[1]. این را میگوید و با خشم و رسم اعتراض جلسه را ترک میگوید. گفته میشود این خطاب ابوالفتوح نیز در این حزب سابقه نداشته است چه هیچ کسی مرشد حزب را بنام خطاب نمیکرده است. او بعوض “یا بدیع” باید فضیله الشیخ و یا دکتور بدیع میگفت. بهرصورت این عمل رهبران اخوان باعث شعله ور شدن آتش مخالفت های درونی حزب میگردد، آنهم در وقتی که این حزب ازهمه بیشتر به توحید صفوف و یکپارچگی بیشتر نیاز داشت.

سوم: رهبران حزب اخوان المسلمین یک سلسله وعده های غیر ضروری را بمردم و زمامداران نظامی کشور داده بودند که به هیچکدام عمل نکردند. آنها در ابتدای انقلاب وعده سپردند که در مرحله انتقالی کاندیدی برای احراز کرسی ریاست جمهوری پشنهاد نخواهند کرد. شاید بهمین علت بود که آقای عبدالمنعم ابولفتوح یکتن از رهبران شناخته شده این حزب در مخالفت ازین فیصله خود را بعنوان کاندید مستقل معرفی کرد. رهبران اخوان از این عمل او به خشم آمدند و آنرا سرپیچی از فرامین و دساتر رهبری حزب قلمداد کرده او را از حزب خارج کردند. گفته میشود ابولفتوح کسی است که حزب اخوان المسلمین را در مشکلترین دور مبارزاتی اش در زمان زمامداری جمال عبدالناصر از پرتگاه سقوط نجات داده بود و تا آخرین روزها از جمله رهبران پر تلاش و مخلص این حزب بشمار میرفت.  راستی اگر رهبران اخوانی بهمان وعده اولی خود وفا دار میماندند و از درایت سیاسی کار گرفته بشکل انفرادی از کاندیدی ابوالفتوح حمایت میکردند میتوانستند در این مرحله حساس موفقیت های بیشتری را کسب کرده راه را برای احراز کرسی ریاست جمهوری از طریق انتخابات هموار سازند. آنها میتوانستند در این مرحله بحرانی توسط ابوالفتوح که هم فکر و هم عقیده و هم سنگر مبارزاتی شان بود، و به حمایت سایر احزاب اسلام گرای مصری بسهولت قانون اساسی کشور را تغیر دهند، افراد برجسته شانرا در ادارات کلیدی جا دهند، از موفقیت های حکومت به نفع خود سود برند و ناکامی های آنرا بدوش ابوالفتوح گذارند و …. اما رهبران این حزب سمع و طاعت از مقام رهبری را مقدم تر از همه چیز پنداشتند حتی از نزدیکترین دوست و همفکر شان. بهرصورت اخوانی ها برخلاف وعده کاندید شان را در انتخابات معرفی کردند و اکثریت مردم مصر برای نجات از سیطره حکومت مبارک و طرفداران او اخوانیها را به آقای شفیق که از جنرالان قوای هوایی، وزیر هوانوردی و صدر اعظم دوران مبارک بود، ترجیح دادند. این حزب بقدرت رسید.

چهارم: آنچه بعد از احراز کرسی ریاست جمهوری رهبران این حزب تبارز دادند فرق چندانی از تصمیم های عجولانه و نابخردانه رهبران طالبان در کشور ما نداشت. طالبان رهبر خود را امیر المومنین اعلان کردند و راه را برای هرگونه تغیر از طریق انتخابات بسته ساختند. اما در عصر بیست و یکم رهبران اخوان – حزبیکه شهره زبان ها بود – با دست یافتن به کرسی ریاست جمهوری، آنهم از طریق دموکراسی، پیوسته اعلان داشتند که ریس دولت صلاحیت مطلق دارد. صلاحیت مطلق ریس جمهور از امیر المومنین بودن فرق چندان ندارد. شگفت تر اینکه در اثنای اعلان دستور جدید قرار بود دادگاه کشور طی جلسه ای فیصله قانونی بودن کمیته تهیه قانون و یا عدم آنرا اعلان میکرد. افراد اخوان به بهانه تظاهرات علیه قاضیان منتصب توسط مبارک دروازه های محکمه دستوری در شاهراه کورنیش در کنار نهر نیل را مسدود کرده به قاضیان اجازه دخول ندادند. افراد مربوط به این حزب تا یک هفته در اطراف این دادگاه خیمه زده بودند. این در حالی است که آقای مرسی به کرسی ریاست جمهوری لنگر انداخته است. به این ترتیب او دستور جدید را بدون در نظر داشت خواست های معقول و نامعقول گروه های مخالف به تصویب رساند. اگر قصد جلوگیری از دخول قاضیان به دفتر قضا می بود حکومت اخوان میتوانست چنین کار را توسط ارگان های مربوطه دولتی انجام دهد و ضرورتی به فرستادن ملیشه های شخصی نبود. گروه های سیاسی مخالف این حزب از جمله گروه های علمانی و سوسیالیستی نگرانی شدید شانرا از عملکردهای این حزب ابراز کرده و تاکنون برای سقوط حکومت اخوانی ها تلاش دارند. آنها به مردم می گویند ما قربانی ندادیم تا یک دیکتاتور علمانی را بیک دیکتاتور دینی تبدیل کنیم. اکثر جوانان مصر می گویند ما انقلاب برپا کردیم تا نظام کهنه و فرسوده مبارک که برمبنی ظلم و استبداد استوار بود را دور کرده نظام جدیدی را با اساسات عدل و انصاف و خواست های قرن 21 بنا کنیم. لکن این آرمان آنها توسط عملکرد رهبران نظامی کشور و بعدا توسط اخوانی ها که تلاش دارند قدرت را در انحصار خود داشته باشند به یاس مبدل گشته است. رهبران اخوان بعوض آنکه به گروه های مخالف بگویند این کشور مال همه است، بازسازی و اعاده امن و استقرار وظیفه همه است، بیاید در بنای مصر جدید دست بدست هم داده راه را برای آینده درخشانتر هموار سازیم و….، با لجاجت تمام به مطلق العنان بودن ریس جمهور، به تک حزبی عمل کردن، به طعن و لعن مخالفین اصرار کردند و هنوزهم اصرار میکنند. بعضی از تحلیل گران امور سیاسی را عقیده بر آنست که تعداد کسانی که در تظاهرات خیابانی در دوران آقای مرسی بقتل رسیده اند کمتر از تعداد شهدای هفته های اول انقلاب در عهد مبارک نیست. اگر رهبران این حزب از درایت و تجربه سیاسی کافی بهره ور میبودند میتوانستند از اختلاف و پراگندگی احزاب مخالف استفاده کرده و با شریک ساختن تعدادی ازین احزاب در قدرت سیاسی زمینه را برای گسترش تدریجی محور قدرت شان مهیا سازند.

چهارم: اکنون کشور مقتدر مصر در گذرگاهی قرار دارد که هر لحظه خطر سقوط آن در پرتگاه آشوب و هرج و مرج جدی تر می شود. ذخیره ارز خارجی این کشور روز تا روز نیست و نابود میشود و به کمترین حد رسیده است. یعنی ذخیره ارز خارجی کشور از 38 ملیارد دالر در عهد مبارک به 9 ملیارد در 2013 تقلیل یافته است. سیاحت که پرعاید ترین سکتور در کشور بود از دو سال به اینطرف به مشکل جدی مواجه است. در گذشته مصر سالانه در حدود 12-16ملیارد دالر از سکتور سیاحت عاید داشت. این رقم به کمتر از نصف رسیده است. سکتورهای زراعت، صنعت، و تجارت صدمه شدید دیده است. مردم ساعت ها در لین انتطار میشوند تا برای ماشین هایشان تیل خریداری کنند. استوانه های گاز که در عهد مبارک بسیار فراوان و بسیار ارزان میسر بود به متاع نادر و گرانبها تبدیل شده است. نان خشک در عهد مبارک به قیمت بسیار اندک و بهر اندازه که ضرورت میشد میسر بود. اکنون به مخابز(نانوایی ها) کشور هدایت داده شده است تا به هر فامیل روزانه یک مقدار معین نان به فروش برسانند و بس. بیکاری و بیچارگی همه روزه در افزایش است. ناامنی و راه زنی و دزدی حتی در آرامترین نقاط شهر قاهره افزایش بی سابقه داشته است. در چنین حالتی چگونه میتوان توقع داشت که مردم ازاین حزب حمایت کنند.

پنجم: با آنکه احزاب علمانی و مخالف دولت اخوانی در مصر از هرگونه پروپاگند و عملی که باعث بد نامی و شکست این حزب شود دریغ نمی ورزند، همواره حاضر هستند باب مذاکره و گفت و شنود را با این حزب باز نگهدارند. احزاب سیاسی مصر به این عقیده اند که فرصت آن فرارسیده است که مرحله انتقالی توسط یک حکومت انتقالی تنظیم و رهبری شود. بطور مثال بتاریخ 20 مارچ سال روان آقای عمر موسی رهبر جبه انقاذ مصر از تداوم مذاکرات میان افراد این حزب و حزب سلفی النور و حزب الحریه و العداله اخوان خبر داده گفت: “وضع کنونی مصر مسولیت همگی میباشد لکن ریس مرسی مسولیت اساسی را بعهده دارد، قیادت و رهبری تمام رجال حکم بگردن او میباشد” [2]    او علاوه نمود که حل بحران کنونی کشور تنها از طریق تشکیل یک حکومت وحدت ملی و گردهم آوردن تمام قوت های سیاسی در یک قالب واحد ممکن میباشد چه در شرایط کنونی عبور مصر از این بحران از توان یک گروه و یا حزب سیاسی بیرون میباشد. اخیرا بتاریخ 21 ماه می سال روان آقای مصطفی الفقی یکی از طرفداران اخوان و دستیار وزیر خارجه اسبق طی مصاحبه ای با المصر الیوم گفت: “حزب اخوان المسلمین در بیمارستان حزب وطنی (یعنی حزب آقای مبار) گیرافتاده است… و اینکه مصر بزرگتر و عمیق تراز هر گروه سیاسی میباشد”. بدون در نظرداشت نیت و اراده آقای عمر موسی این گفته او معقول و برای همه قابل قبول است. لکن با تاسف رهبران حزب اخوان تا هنوزهم درک نکرده اند که اداره مصر در شرایط کنونی از توان ایشان بیرون میباشد.

ششم:  اخوانیها تا هنوز به گفته های عمر موسی که در فوق تذکار یافت پی نبرده اند. آنها حقیقت جامعه مصر و مشکلات فرا راه شان را یا بشکل درست درک نکرده اند و یا مانند سایر احزاب اسلام گرا در کشور ما به موقف خود کور کورانه اصرار دارند، آنهم بهر قیمتی که تمام شود. آنها میدانند که به کرسی ریاست کشور در حالی نشسته اند که تمام ارگانها، ادارات و موسسات دولتی علیه ایشان عمل میکند. از ارتش تا استخبارات، از پولیس تا ارگانهای قضایی، و غیره ادارات دولتی همه تلاش به ناکامی حکومت اخوان دارند. این ادارات توسط افرادی رهبری میشوند که توسط آقای مبارک استخدام شده بودند پس واقعیت است که آنها نمی خواهند حزبی که برای دهه های متمادی در دشمنی با ایشان قرار داشته است در قدرت باقیمانده و از میان امواج توفنده مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی موفق بدرآید. آگر اخوانی ها این را درک کرده اند پس چرا راه نجات از آن را باشریک ساختن گروه های مخالف دیگری که در دوران مبارک کناره نشین و تماشا بین بودند تلاش نمی کنند و به مطلق بودن صلاحیت رهبری خود تاکید دارند و بس.

هفتم: نظر سنجی های که تاکنون صورت گرفته است بیانگر  آنست که ستاره اقبال این حزب مقتدر در حال افول است. اگر از نظر سنجی های اکادمیک بگذریم و قبول کنیم که آنطوری که پیروان اخوان می گویند اکثر این نظر سنجی ها توسط ادارات ضد اخوانی و بمنظور بدنام کردن ایشان صورت می گیرد، انتخابات دانشجویی در دانشگاه های کشور نشانه خوبی بر این مدعا میباشد. در انتخابات اخیر دانشجویی که در ماه مارچ سال روان صورت گرفت دانشجویان اخوان برای اولین بار کرسی ریاست اتحادیه های دانشجویان را در دانشگاه های قاهره و حلوان از دست دادند. دانشجویان از کاندیداهای مستقل حمایت کردند. البته علت در ناتوانی دانشجویان جوان اخوان نبود بلکه علت باخت ایشان در این انتخابات وابستگی آنها به حزبی بود که به کرسی ریاست تکیه دارد و کوله بار مشکلات امروزی مصر را حمل می کند. در دانشگاه عین الشمس آقای کریم بلال که کاندید مستقل بود به رقیب اخوانی اش برنده شد. او در مورد موفقیت خود ادعا داشت که نه حمایت اخوان را داشته است و نه از جمع فلول بشمار میرود و در انقلاب 25 جنوری 2011 شرکت فعال داشته است. در مصر فلول به کسانی اطلاق میشود که از پیروان و طرفداران نظام مبارک باشند. این ناکامی در دانشگاه ها زنگ خطر جدی برای رهبران اخوان بحساب میرفت چه آنها در دوران مبارک به اکثریت اتحادیه های دانشجویی و اتحادیه های صنفی که از طریق انتخابات قسما آزاد صورت میگرفت تسلط داشتند. بنا بر این حکومت آقای مرسی امر کرد انتخابات اتحادیه های دانشجویی تا امر ثانی به تعویق افتد.

هشتمَ: مخا لفت های درون حزبی درمیان حلقه های رهبری این حزب که از قدیم وجود داشته است روز تا روز افزایش میابد که باعث تضعیف قدرت حزب و کاهش شهرت آن بویژه درمیان نسل جوان کشور می گردد. رهبران اصلاح طلب اخوان به این عقیده اند که باید افکار، استراتژی، و سیاست های این حزب طوری رقم زده شود که به نیازمندی های جوانان در قرن بیستم پاسخگو باشد. ازجمله این رهبران دکتور کمال هلبوی می باشد که قبلا سخنگوی این حزب در لندن بود و فعلا ریس اتحاد علمای اسلام می باشد. دکتور هلباوی به این عقیده است که حزب اخوان المسلمین باید به معتدل و وسطی بودن فهم و تفکر اسلامی تاکید کند چه اسلام دین وسط بوده و اعتدال پسند می باشد. او به این عقیده است که نظر اخوان در مورد زنان و قبطیان مصر از همان نظریه فقهی دگم و ضیق سرچشمه می گیرد که در سال 2007 در برنامه این حزب درج گردیده است. این نظریه هنوزهم از نگاه فقهی مورد بحث و جدل می باشد. به عقیده هلبوی زن و مرد دو بال پرنده ای می باشند که پرنده بدون یکی از بال ها به هوا پرواز کرده نمی تواند. او اضافه می کند که زنان در اشاعه و تقدم شریعت اسلامی سهم بارز داشته اند و تا جایی که بعضی از شیوخ سلف و تابعین شاگردان بعضی از زنان مسلمان بوده اند. بنابر این او از مقام رهبری اخوان میخواهد تا مسله رهبری و ریاست زن را علنا قبول کنند. هلبوی در مورد قبطیان مصر از رهبران اخوان می خواهد این مشکل را بطور درست مورد غور قرار داده و در دستور کار اخوان رسما درج کنند چه از نظر او در اسلام فرقی میان انسانها بر مبنی عقیده وجود ندارد و اینکه مبداء و اساس شهروندی  و حفظ حقوق تمام افراد کشور بطور کامل و مساویانه اصل مهم بحساب می رود.

آقای خلیل ابو هیثم یکی دیگر از رهبران اصلاح طلب اخوان ادعا دارد که در داخل حزب اخوان المسلمین دموکراسی در اختیار کردن افراد به دموکراسی در اختیار کردن افکار و آراء برتری دارد در حالیکه در اسلام شوری اصل است (و امرهم بینهم شوری) که مفهوم دموکراسی در اختیار کردن افکار و بیان راءی را می رساند. او میگوید تنها از طریق مشوره و شنیدن آراء معقول میتوان به بهترین فیصله دست یافت.

نهم : در این شکی نیست که رهبران اخوان در دو سال گذشته اشتباهات و خطاهای زیادی را مرتکب شده اند. اما باید خاطر نشان ساخت که اشتباه و ارتکاب خطا جزء از حیات انسان به شمار می رود. هیچ حزب و یاگروهی در این کره خاکی وجود ندارد که اشتباه نکند و یا نکرده باشد. آنچه گروه های سیاسی و حاکم را از یکدیگر متمایز میسازد قبول کردن اشتباه و تلاش به اصلاح آن می باشد؛ کاری که با تاسف رهبران اخوان تا هنوز جرأت انجام آن را نکرده اند در حالی که می دانند که اصرار به خطا و عدم اعتراف به آن در ذات خود یک اشتباه بزرگ می باشد. با تاسف خطر آن میرود که این حزب همانگونه که از راه صندوق های رای دهی به کرسی قدرت تکیه زد، به زودی و قبل از آن که بتواند کاری را انجام دهد از همین طریق کرسی قدرت را از دست خواهد داد.

بقلم ابو عمار از قاهره


[1][1] اخوان اصلاحیون، بقلم هیثم ابو خلیل، ص 170

[2] الاحرام، الاربعا، ص 13

نظر دادن مسدود گشته است.

آخرین نوشته ها