وبگاه تخصصي مجله ميهن، Mihan Magazine Afghanistan
بروزرسانی: ۹:۴۹:۱۹ - سه شنبه ۸ ثور ۱۳۹۴
یازدهم سپتامبر و آینده مبهم افغانستان

در 7 اکتوبر 2001 تقریباً با گذشت یک ماه از 11 سپتمبر، ایالات متحده در رأس یک ائتلاف گسترده بین‌المللی، افغانستان را به منظور سرنگونی رژیم طالبان و سرکوب سازمان القاعده در این کشور، مورد حمله قرار داد…

«در ختم روز یازدهم سپتامبر 2001م افغانستان برای ورود به یک مرحله جدید از تاریخش که با آهن و آتش و خون ساخته و پرداخته شده است، آماده می‌شد. تنها دو روز قبل از آن تاریخ بود که احمد شاه مسعود ترور گردید. او یگانه امید و تنها مرجع معتمد نیروهای میانه‌رو در افغانستان در مقابل سلطه سختگیرانه طالبان در هماهنگی با سازمان القاعده به رهبری اسامه بن‌لادن به شمار می‌رفت.

هنوز چند ساعت از حملات یازده سپتامبر 2001م نگذشته بود که حکومت ایالات متحده امریکا سازمان القاعده را مسئول انجام این حملات اعلان نمود و در عین حال آمادگی خود را برای حمله علیه افغانستان به منظور سرنگون‌سازی رژیم طالبان و سرکوب سازمان القاعده و فرماندهان آن در این کشور، ابراز داشت. با گذشت تقریباً یک ماه از همان روز، ایالات متحده در رأس یک ائتلاف گسترده بین‌المللی به تاریخ 7 اکتوبر 2001م افغانستان را مورد حمله قرار داد.

اینک یازده سال تمام از حملات یازدهم سپتامبر و آغاز تهاجم نظامی ایالات متحده علیه افغانستان می‌گذرد، اما جنگ هنوز ادامه دارد و سرزمین افغانستان به جبهه فرسایشی نسبت به نیروهای ایالات متحده و همپیمانان آن بدل شده است که نمایانگر ادامه تجارب تاریخی مشابه افغانستان در جنگ با انگلیس‌ها و اتحاد جماهیر شوروی سابق می‌باشد.

ایالات متحده و همپیمانان آن در برابر این همه مشکلات طاقت‌فرسا در اثنای عملیات‌ها و جنگ فرسایشی موجود، چاره‌ای جز واردشدن در مانورهای سیاسی پیچیده از قبیل تلاش در جهت تطمیع قبایل مختلف و ازخودسازی فرماندهان جنگ و انداختن آنها به جان همدیگر و تضمین همسویی آنها با نیروهای خارجی در برابر افغان‌های مخالف حضور خارجی‌ها در کشور شان، نداشته است.

با وجود آن که افغانستان در مرحله جدید شاهد وعده‌ها و تلاش‌های دموکراتیک بوده که اجرای بیش از یک مورد انتخابات سرتاسری و موجودیت پارلمان منتخب و انتخاب رئیس جمهور را شامل می‌شود، ولی اکثریت افغان‌ها از روند دموکراسی نوع غربی که توسط امریکا ساخته و پرداخته شده است، راضی نبوده و بسا اوقات مشکلات فراوانی میان نهادهای منتخب افغانی از یک طرف و مراجع امریکایی از جانب دیگر در مرحله تضاد منافع هردو طرف، بروز کرده است.

تاریخ 2 می 2011م در واقع یک روز برجسته در روند جنگ جهانی ایالات متحده علیه تروریزم از یک طرف و در جنگ مشخص افغانستان از جانب دیگر محسوب می‌شود. در این روز، ایالات متحده اعلان نمود که اسامه بن‌لادن زعیم سازمان القاعده را طی یک عملیات ویژه در قلب پاکستان به قتل رسانیده است. متعاقب این حادثه، مکرراً تأکید صورت گرفت که گویا سازمان القاعده در افغانستان تضعیف شده و تدریجاً رو به زوال می‌باشد که دوباره توان انجام عملیات‌های مسلحانه را نخواهد داشت. این جا بود که حضور امریکا و جامعه جهانی در افغانستان، مورد بازپرس جدی در هردو سطح داخلی و بین‌المللی قرار گرفت و بر میزان فشار افکار عمومی در جهت لزوم خروج نیروهای خارجی از سیه‌چال افغانستان افزوده شد.

در حال حاضر، مسأله تمویل و اکمال روند بازسازی نیروهای افغان برعلاوه نگرانی از ناتوانی در جهت جمع‌آوری و آموزش تعداد 350 هزار افغان برای تشکیل دستگاه‌های امنیتی این کشور در وقت مناسب آن، در صدر چالش‌های موجود فراروی ایالات متحده قرار دارد. آمارهای رسمی نشان می‌دهد که ایجاد یک نیروی افغانی با چنین حجمی در مجموع به هشت ملیارد دالر هزینه در هر سال پس از تکمیل مرحله انتقال کامل مسئولیت‌های امنیتی به خود افغان‌ها ضرورت دارد. این در حالی است که منابع مالیاتی دولت افغانستان در بهترین وضعیت خود نمی‌تواند بیش از دونیم ملیارد دالر را در یک سال تکافو کند. این بدان معنا است که متباقی هزینه بازسازی نیروهای افغان را ایالات متحده به عهده خواهد داشت تا از احتمال همسویی نیروهای مسلح وابسته به دولت افغانستان با گروه طالبان که در واقع برای تحریک این نیروها در جهت شورش علیه دولت برنامه‌ریزی کرده اند، جلوگیری به عمل آید.

پس از آن که بن‌لادن از صحنه تحولات جهانی در باتلاق افزایش بحران‌های مالی در ایالات متحده و کشورهای همپیمان آن حذف گردید، اطلاعاتی از زبان رئیس جمهور افغانستان فاش شد که نشان می‌داد گفتگو های صلح با طالبان به منظور پایان‌دادن مسالمت‌ آمیز جنگ در افغانستان در جریان است. این اطلاعات در ضمن گویای آن بود که ایالات متحده نیز در این گفتگوها سهم داشته است.

در ماه مارچ و اپریل 2012م حکومت ایالات متحده و دولت افغانستان به توافق رسیدند تا بخش اعظم مسئولیت‌ها و صلاحیت‌های امنیتی در افغانستان به ارتش این کشور محول گردد. همچنان پیش‌نویس موافقتنامه مشارکت استراتیژیک درازمدت میان ایالات متحده و دولت افغانستان به مدت ده سال به امضا رسید. امضای این موافقتنامه در واقع پیام واضح و روشن برای طالبان و قبایل و نیروهای وابسته به آنها بود تا متوجه شوند که در تمامی اقدامات آینده و تعیین سرنوشت کشور، دولت افغانستان دست بالا را خواهد داشت نه گروه طالبان و این که خروج نیروهای بیگانه از افغانستان به معنای عقب‌نشینی نهایی آنها از این کشور نبوده، بلکه پایگاه‌های دایمی و کارشناسان و مشاورین امریکایی برعلاوه نیروهای لازم برای حمایت آنها در جریان سال‌های پس از اعلان خروج رسمی ایالات متحده، در خاک افغانستان باقی خواهند ماند. البته در پاسخ به محتوای این پیام واضح ایالات متحده بود که سلسله حملات گروه طالبان در داخل افغانستان و همچنان در خاک پاکستان به صورت روزافزون ادامه پیدا کرد. حملات این گروه در یک بخش آن، راه اکمالاتی نیروهای خارجی مستقر در افغانستان از راه زمین را به شدت تهدید می‌کند.

در تاریخ 2 می 2012م رؤسای جمهور ایالات متحده و افغانستان متن نهایی موافقتنامه مشارکت درازمدت استراتیژیک میان هردو کشور را به امضا رسانیدند و در عین ماه بود که در جریان اجلاس پیمان ناتو در شیکاگو روی استراتیژی خروج از افغانستان و همکاری درازمدت با حکومت این کشور توافق به عمل آمد. بر مبنای این توافق، تمام صلاحیت‌های مرتبط با عملیات محاربوی تا نیمه سال 2013م به ارتش افغانستان تفویض گردیده و روند همکاری در جهت آموزش عساکر وابسته به حکومت افغانستان در ضمن عقب‌نشینی اکثریت نیروهای خارجی (در حدود یک صد و سی هزار عسکر) تا پایان سال 2014م ادامه خواهد داشت و بدین ترتیب پیمان ناتو وظایف تازه‌ای را زیر پوشش آموزش و کمک نیروهای افغان و احیاناً مشارکت عملی در اجرای علمیات‌های نظامی به عهده خواهد گرفت.

به تاریخ 4 جولای 2012م خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه ایالات متحده از ورود موافقتنامه مشارکت درازمدت استراتیژیک میان افغانستان و امریکا به مرحله اجرا خبر داد و در عین حال افغانستان را به عنوان همپیمان مهم غیرعضو در پیمان ناتو اعلان نمود. البته همه این گام‌ها سبب شد تا گروه‌های مخالف حضور عساکر خارجی در افغانستان، بیش از پیش در جهت ادامه و توسعه ضربات کوبنده خویش بر پیکر نیروهای خارجی مستقر در خاک این کشور، تشویق گردند.

روی‌هم‌رفته، موافقتنامه‌های امضاشده در واقع پرسش‌ مهمی را مطرح می‌سازد که چرا باید پایگاه‌های دایمی پس از عقب‌نشینی نیروهای خارجی در افغانستان باقی بماند؟‌ این جا است که واژه‌های «گاز طبیعی» و «جغرافیای سیاسی و استراتیژیک»‌ به عنوان پاسخ‌های اولی به این پرسش مطرح می‌شوند. شک نیست که حضور نظامی ایالات متحده و پیمان ناتو در افغانستان عمدتاً‌ به منظور استفاده از این کشور به عنوان پل ثابت برای عبور به سوی ایران اتومی در غرب و چین اقتصادی و نظامی در شرق و جمهوریت‌های سرشار از منابع انرژی و گاز آسیای میانه در شمال و پاکستان و هند اتومی با بازارهای روبه‌انکشاف شان در جنوب، صورت گرفته است. در عین حال، رویارویی با تروریزم و برخورد با بزرگ‌ترین منبع مواد مخدر در جهان، در خاک افغانستان بیش‌تر میسر است. از جانب دیگر، پایگاه‌های نظامی ایالات متحده و پیمان ناتو در افغانستان به عنوان برگه‌های فشار استراتیژیک بالای روسیه در شمال و چین در شرق و ایران در غرب، مطرح خواهد بود.

با این همه به نظر می‌رسد که نیروهای فعال داخلی و همچنان قدرت‌های منطقوی و بین‌المللی در برابر آمال و خواسته‌های واشنگتن بی‌تفاوت نخواهند نشست و از همین جا است که توقع برده می‌شود تا بی‌امنیتی در افغانستان تا زمان حل و فصل تمامی مشکلات و چالش‌های موجود که در صدر آن مسأله وضع طالبان و وابستگان داخلی و خارجی آن در مرحله مابعد سال 2014م قرار دارد، ادامه پیدا خواهد کرد و بدین ترتیب افغانستان با آن همه سوابق طولانی و وضعیت مضطرب کنونی، در انتظار یک آینده مبهم که از آن بوی باروت و زبانه‌ های آتش می‌جهد، به سر می‌برد».

پایان

نوشته: طارق الشیخ نویسنده مصری / روزنامه «الاهرام» چاپ قاهره 17 سپتامبر 2012م 

برگردان: عبدالاحد هادف

نظر دادن مسدود گشته است.

آخرین نوشته ها